بایگانی تیر ۱۳۹۴ :: alisetesterblog

alisetesterblog

۲۴ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

kh

مرده بدم زنده شدم ، گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

در حکمت و عرفان، انسان را دو گونه لبخند و شادی است .خنده ظاهر و صورت که زودگذر و کم اثر است و ممکن است بر اثر ناملایمات گوناگون محو و نابود شود و لبخند درون که بر آمده از بینش است و ماندگار و سختی و ناملایمت روزگار کمتر تاثیری برآن دارد . هر چند که ما بین این دو لبخند رابطه ای است و هر یک می تواند موجب دیگری گردد اما سطح لذت و قدرت مداومت هر یک متفاوت است .

نکته ای که در اینجا هست این است که گر چه ممکن است شادی و بهجت روحی و لذت درونی بروز در وجه و صورت فرد داشته باشد اما خندیدن بیش اندازه در صورت نمی تواند موجب شادی و لذت ماندگار درونی گردد .و حتی در نقطه ی مقابل پرداختن بیش از حد به لذات و شادی های سطحی انسان را از رسیدن به بهجت درونی که لازمه اش معنا و تلاش عملی برای درونی کردن این معنا است ، باز می دارد . لذا در دستورات ادیان مختلف این عبادت و ریاضت و دوری از لهو و لعب که در ظاهر با لذت منافات دارد ، در واقع رسیدن به عمق بیشتری از لذات را ممکن می سازد و همان طور که لذت و عمق این شادی بیشتر است برای دستیابی به ان نیاز به تلاشی بیشتر نیز داریم.و ذکر این نکته لازم است که چون روح انسان برای افق های دورتر و ظرفیتهای بیشتر خلق شده است هیچ گاه شادی و سرخوشی حقیقی خود را به تامه درشادی سطحی و هیجانی نمی یابد و به آرامش نمی رسد و باز خود را سرگرم تر می کند و ممکن است به دور باطلی بی پایان افتد .

 البته جای صحبت در مقایسه این دو سطح از شادی بسیار است اما  مجالش در این مقاله کوتاه نیست ولی تنها به این نکته اشاره می کنیم که شادی سطحی ، در هیجان درد را که لازمه زندگی انسان است موقتا فراموش می کند و شادی عمیق ، در معنا درد را از بین می برد .

لذا می توان به این نکته رسید که دسترسی به ابزارهای شاد کننده مانند انواع سرگرمی ها و سطح مالی بالاتر در کشورهای مختلف الزاما باعث شادتر بودن مردم آن سرزمین نمی شود .بلکه بالاتر از این ها نوع نگاه و فهم ما نسبت به جهان است که شادی و لذت ما را تعیین می کند. جرج آکرلف استاد دانسگاه برکلی در نوشته خود بر کتاب شادی در اطراف جهان می گوید:  ((بسیاری از ما چگونگی زندگی در افغانستان را نمی توانیم تصور کنیم . اما افغانها حداقل از متوسط جهانی کمی خوشحالتر هستند .آنها انسانها رادر هر کجا ی جهان دوست دارند ، انها بسیار نسبت به شرایط مختلف سازگار هستند و در بدترین لحظات لبخند به لب دارند پول ممکن است کمی تفاوت ایجاد کند آما همه چیز نیست.))

حال اگر با این نگاه به فضای سیاست گزاری فرهنگی یک جامعه نگاه کنیم ما باید چنین فهمی را به مخاطب خود بدهیم تا مثوجه این دو سطح شادی باشد و با وجود اینکه انواع و اقسام تفریحات و سر گرمی ها را برای او فراهم می اوریم تا بتواند بر اساس نیاز و سلیقه خود دست به انتخاب بزند اما او خود  بداند که بیش از اندازه به این سرگرمی ها نپردازد و معنای زندگی خویش و شادی اصیل خود را در آنها پیگیری نکند که در غیر این صورت هیچ گاه به آن سطح عمیق شادی و لذت درونی نمی رسد.

 در همین جاست که تعارضی عمیق شکل می گیرد خصوصا در نظام تحت نفوذ سرمایه داری از سویی انواع و اقسام کالاها و خدمات و سرگرمی ها تولید می شود که برای فروششان هریک ، کالا و خدمات خود را مترادف شادی و لذت معنا می کنند و بر ذهن مخاطب تاثیر می گذارند و از سوی دیگر سرمایه های مادی و زمانی و فکری انسانها و مخاطبانشان را به خود مشغول می کنند و همه ی اینها ابزاری می شوند برای دور شدن انسان از آرامش و لذات واقعی و البته ازآن سو در صورت استفاده درست می تواند موجب فهم و احساسات مثبت شود و انسان را به لذات عمیق تر رهنمون گردد .

پس به هر حال یکی از خیانتهای بزرگ به انسان این است که لذت و شادی او را در همین لذات سطحی تعریف کنید و برنامه سازان و برنامه ریزان  فرهنگی باید متوجه این خطای استراتژیک باشند که نه با نوع برنامه ها و سرگرمیها و نه با وزن و کثرت دهی به نوعی از شادی و بی توجهی و یا کم توجهی به سطح دیگر ، جامعه را در پیدا کردن تعادل در بین این دو سطح دچار مشکل نسازند و در همین جاست که یکی از ضعف های نظام فرهنگی جامعه ما نمایان می شود و آن در تعریف و ارائه و تبلیغ شادی در نقطه  تعادل و بدون افراط و تفریط ما بین این دو سطح است . که پرداختن افراط گونه به هر یک و بی توجهی به دیگری اثرات بدی را برای جامعه دارد فلذا ما در متون دینی می بینیم که بر هر دو سطخ اشاره شده و مورد سفارش قرار گرفته اند.

برنامه خندوانه به عنوان یک برنامه پر بیننده و موثر و با موضوع مسقیم شادی که شبها از شبکه نسیم تلویزیون پخش می شود با تمام نکات مثبتی که دارد اما متاسفانه به شکل بسیار عمیقی البته احتمالا نا خواسته در جهت قلب معنای شادی گام برمی دارد و در بلند مدت بر خلاف خواست سازندگانش نه تنها باعث شادتر شدن جامعه نمی گردد بلکه آن را کسل تر و افسرده تر می گرداند  .استفاده این برنامه از انواع شوخی های سطحی ، خنده های مصنوعی و ماسکی ، انواع موسیقی های ریتمیک و هم خوانی و حرکات حاظرین استدیو  و بسیاری از صحبتهای مجری و میهمانان برنامه و انواع لودگی هایی که صورت می گیرد تا با ایجاد غافگیری و یا تزریق هیجانی برای چند ثانیه ای هم که شده لبخند بر چهره مخاطبان داخل سالن وبینندگان بیاورد و محیط را  پر سر و صدا و شاد نشان دهد  همه و همه به صورت کاملا ناخداگاه شادی را برای مخاطب همین خنده صورت معنا می کند و خندیدن لب .

گر چه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم

عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن

((مولوی))

***

نویسنده: سید محمد غریب

پایگاه اجتماعی

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

 به گزارش فنافر، طبق گزارشاتی که در رسانه‌های مختلف از جمله فایننشیال تایمز منتشر شده است، اپل و سامسونگ در حال هماهنگی با مؤسسه GSMA  تا سیم کارت‌های سنتی فعلی را از دور خارج کنند. مؤسسه یادشده، مؤسسه‌ای است که بر صنایع موبایل نظارت می‌کند و استانداردهای GSM را مشخص می‌کند.

قرار است سیم‌کارت‌‌های الکترونیک یا e-SIM جایگزین سیم‌کارت‌های فعلی شود. با این سیم‌کارت‌های الکترونیک، کاربران می‌توانند به سرعت و به سادگی، شبکه موبایلی خود را تغییر دهند و از اپراتوری به اپراتور دیگر حرکت کنند.

توافق نهایی هنوز حاصل نشده و ممکن است اپراتورها محدودیت‌هایی برای سیم‌کارت‌های الکترونیک قائل شوند، اما به نظر می‌رسد که این سیم‌کارت‌ها در هر حال انعطاف‌پذیری بیشتری نسبت به سیم‌کارت‌های روتین فراهم آورند.

این فناوری خیلی شبیه به فناوری‌ اپل سیم است که پیش از این شرکت اپل در آی‌پد ایر ۲ به کار گرفته بود و با آن می‌شد به سرعت شبکه دیتا را تغییر داد.

7-20-2015 7-19-20 PM

تصور کنید که این کار نهایی شود، در این صورت دیگر خبری از شیارها یا «اسلات»های معمول برای قرار دادن سیم کارت نخواهد بود و مسلما نسل گوشی‌های دو سیم کارته هم منقرض خواهد شد.

استاندارهای سیم‌کارت‌های الکترونیک که فعلا پیشنهاد شده‌اند توسط اپراتورهای بزرگی مانند AT&T، تی موبایل، وودافون، اورنج و تلفونیکا، حمایت می‌شوند، اما به نظر می‌رسد در هنگام آغاز کار سیم‌کارت‌های الکترونیک همه اپراتورهای از آن پشتیبانی نکنند.

تخمین زده می‌شود که از سال ۲۰۱۶، شاهد گجت‌هایی باشیم که در آن واحد از سیم‌کارت‌های سنتی و الکترونیک پشتیبانی کنند.

1پزشک

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

به گزارش فنافر به نقل از ترجمان، نباید نقش آدم‌های معروف را در انتخاب اولویت‌ها دست‌کم گرفت. به همین دلیل است که تبلیغ‌کنندگان میلیون‌ها دلار پول به آن‌ها می‌دهند تا محصول خود را به فروش برسانند. آدم‌های معروف به عنوان یکی از منابع مهم و مؤثر چرندیات شبه‌دانشمندانه، قابلیت این را دارند که همهٔ ما را جادو کنند. رواج نوشیدنی‌ها، سم‌زدایی، رژیم‌های ترک اعتیاد، برنامه‌های نرمشی عجیب‌وغریب و یک عالمه محصولات و تمرین‌های زیبایی و ضدپیری همه و همه مستقیماً با تأیید آدم‌های معروف مرتبط است. فرهنگ شهرت چیزی فرا‌تر از علاقه به آدم‌های مشهور است؛ انعکاسی از ارزش‌های جمعی ما و نمایش رابطهٔ پیچیدهٔ میان انتظارات اجتماعی و واقعیت‌های اجتماعی-اقتصادی.

سلبریتی‌ها به چه درد می‌خورند؟

«لعنتی، نباید این همه می‌خوابیدم»! طول صف را که می‌بینم، این اولین چیزی است که به ذهنم می‌رسد، ‌صفی به عرض یک واگن باری و طول یک باربر هواپیما. صبح زود است و هوا سرد. بسیاری از هم‌صف‌هایم پتو و آذوقه‌ای دارند که دارد آرام‌آرام کم می‌شود. معلوم است از خیلی وقت پیش اینجایند.

آدم‌های توی صف سه دسته‌اند: نوجوان، جوان‌ها و والدین. البته دستهٔ آخر بسیار کمتر از دیگران هستند و اگر باشند به یکی از دو گروه اول منتسب‌اند. این باعث می‌شود من گاو پیشانی‌سفید جمع باشم. تا جایی که می‌دانم، تنها مرد میانسال مستقل اینجا هستم. سعی می‌کنم مطمئن و هدفمند به نظر برسم، طوری که انگار به دلیل مهم و خاصی اینجا آمده‌ام اما مطمئنم از قیافه‌ام معلوم است که مال اینجا نیستم.

توی صف منتظر آزمون صدای آمریکن آیدُل [۲]، ایستاده‌ایم.

زنی جوان با لبخندی دوستانه می‌پرسد: «اینجا چی کار می‌کنی؟»

لباسی پوشیده که آدم فکر می‌کند در سال ۱۹۸۷ است و او همین الان از یکی از فیلم‌های گروه موسیقی ماتلی کرو [۳] بیرون آمده.

می‌خواهم بگویم «احمق شدم» اما دوپهلو جواب می‌دهم که «خودم هم نمی‌دونم.»

از زن که با اسم مستعار بامزهٔ شکسپیر ساندِی [۴] این طرف و آن طرف می‌رود، می‌پرسم «اهداف شما چیست؟»

پاسخ می‌دهد: «من می‌خوام برسم و اینجا واسه شروع خوبه. آمریکن آیدُل یه ستارهٔ راک می‌خواد!» همهٔ آدم‌هایی که صدای او به گوششان خورده است، دستشان را بالا می‌آورند و فریاد می‌زنند «هورااا!» انگار این گروه آدم‌های غریبه این لحظه را بار‌ها با هم تمرین کرده‌اند و بعد همه مچ‌ها یا کف دست‌ها را محکم به هم می‌زنند که یعنی موفق باشی.

خانم ساندی گوشی همراهش را دست من می‌دهد و دعوت می‌کند که به ضبط اثرش گوش بدهم، خیلی بهتر از آن چیزی است که انتظار داشتم- البته درست نمی‌دانم چه انتظاری داشتم. قبل از اینکه ترانه تمام شود، خانم ساندی (من نمی‌تونم بهش بگم شکسپیر) متوجه هیاهویی در انتهای صف می‌شود و ناگهان مرا‌‌ رها می‌کند. راهش را باز می‌کند و به کنار صف می‌رود و به سمتشان حرکت می‌کند تا برسد دستی هم به سرورویش می‌کشد. خانم ساندی یک دوربین تلویزیونی شکار کرده است.

مردی با یک میکروفون در حال مصاحبه با افراد توی صف است، می‌پرسد اهل کجایند و چه نکتهٔ خاصی دارند و البته اینکه فکر می‌کنند برندهٔ بعدی آمریکن آیدُل باشند یا نه. همین طور که فیلم‌بردار در مسیر صف حرکت می‌کند، موجی از دست کشیدن به سر و رو و ژست گرفتن همراه آن به راه می‌افتد. معیار گزینش مصاحبه‌شوندگان مشخص است: کسانی انتخاب می‌شوند که جذاب‌اند و/یا چیز خاصی در ظاهرشان وجود دارد. دوست جدیدم، خانم ساندی هم جزء برگزیده‌هاست.

من (دست‌کم در حال حاضر) خواننده نیستم و برنامه‌ای برای خوانندگی ندارم. صدایم افتضاح است. خوشبختانه، آینده‌ام به صدایم بستگی ندارد. یک استاد دانشگاهم که بیست سال گذشته را صرف تحقیق و نوشتن دربارهٔ مفاهیم سیاست‌های کلی سلامت کرده‌ام، چیزهایی مانند ژنتیک، سلول‌های بنیادی، چاقی، تحول سلامت و پزشکیِ اختصاصی [۵].

پس اینجا چه می‌کنم؟ می‌خواهم تا حد امکان از نزدیک مفهوم شهرت را بشناسم. هیچ چیزی بهتر از آمریکن آیدُل نشانگر فرهنگ شهرت نیست.

طی چند دههٔ اخیر، سلطهٔ فرهنگ شهرت در جامعهٔ ما افزایش یافته است. بله آدم‌های معروف در بیشتر طول تاریخ بشر بخشی از نمای فرهنگی بوده‌اند. اسکندر کبیر باشد یا لُرد بایرون فرقی نمی‌کند، مردم همیشه شیفتهٔ آدم‌های مشهورند؛ اما نقش فرهنگ شهرت هرگز به این میزان و در جهات متنوع، برجسته نبوده است. این فرهنگ شهرت روی تصمیمات فردی مراقبت و سلامت تأثیر بسزایی دارد، یعنی روی کارهایی که انجام می‌دهیم تا سالم بمانیم و دیدگاه‌هایی که نسبت به جسم خود، به کالاهایی که می‌خواهیم در تصرف داشته باشیم و یا به آرزوهای شغلی آینده‌مان داریم. دوست داشته باشیم یا نه ‌فرهنگ شهرت تأثیر عمیقی بر جهان ما دارد و چارچوب فکر ما دربارهٔ مسائل مهم را می‌سازد و حتی بر دید ما نسبت به جایگاه خودمان در جهان تأثیرگذار است.

فرهنگ شهرت اغلب به کندکردن روابط اجتماعی متهم می‌شود اما کمتر از این سخن به میان می‌آید که این فرهنگ منبع اطلاعات غلط است. در واقع، آدم‌های معروف به عنوان یکی از منابع مهم و مؤثر چرندیات شبه‌دانشمندانه پدیدار شده‌اند. این فرهنگ، نمای فرهنگی ما را با نکاتی پر می‌کند که دامنهٔ آن‌ها متنوع است. از نکاتی کاملاً بی‌معنی که اغلب مورد تمسخر واقع می‌شوند تا آن‌هایی که کشش اجتماعی زیاد دارند و در بازار مورد تحسین واقع می‌شوند. رواج نوشیدنی‌ها، سم‌زدایی، رژیم‌های ترک اعتیاد، برنامه‌های نرمشی عجیب‌ و غریب و یک عالم محصولات و تمرین‌های زیبایی و ضدپیری را می‌توان مستقیماً به تأیید آدم‌های معروف مرتبط دانست.

شاید دیدن مسائل سلامت از پشت عینک فرهنگ شهرت، بی‌معنی به نظر آید؛ اما نباید نقشی را که آدم‌های معروف می‌توانند در اولویت‌ها و نظرات ما داشته باشند دست‌کم گرفت- به همین دلیل است که تبلیغ‌کنندگان میلیون‌ها دلار پول به آن‌ها می‌دهند تا محصول خود را به فروش برسانند. مثال‌های خاص فراوان‌اند. آنجلیا جولی اظهار کرد که آزمایش ژنتیک، تصمیم او برای جراحی سینه‌هایش به منظور پیشگیری از سرطان را تسریع کرد، این کار او موجب شد که به سرعت تقاضا برای آزمایش ژنتیک و همچنین جراحی سینهٔ به منظور پیشگیری از سرطان افزایش یابد. اظهارنظرهای ناآگاهانهٔ برخی آدم‌های معروف (به‌ویژه توسط جنی مک‌کارتی [۶]) در خصوص خطرات واکسیناسیون به طرز نامطلوبی منجر به رشد گفتگوی عمومی در خصوص ارزش‌های واکسیناسیون شد.

من خودم برنامهٔ سم‌زدایی «کلین کلنز» [۷] و گوینت پالترو [۸] را امتحان کرده‌ام- کی دلش نمی‌خواهد «پاک و شاد و سبک» باشد؟ طی ۲۱ روز توانستم از غربالی شامل آب‌میوه‌ها، مکمل‌ها، یک رژیم به‌شدت محدود و پرهیز از مصرف کافئین رد شوم. بعد از این کار‌ها اصلاً احساس پاکی نمی‌کردم: بلکه بدخلق شده بودم؛ و شادی‌ام فقط از این جهت بود که برنامه تمام شده. البته احساس سبکی داشتم- در طول سه هفته سه کیلو کم کردم. گرسنگی اثر خودش را دارد.

اما شواهد لازم برای اثبات اینکه محصولات و رژیم‌های صنعت سم‌زدایی می‌توانند به زدودن سموم، انگل‌ها یا رفتارهای بد کمک کنند و برای سلامت انسان مفید باشند، در دست نیست. من حتی در طول و بعد از سم‌زدایی آزمایش مدفوع هم دادم. این برنامه در ترکیب باکتریایی نمونه‌ام تغییری ایجاد نکرده بود که کارن مدسن [۹]، استاد مطالعات بیماری‌های معده و روده در دانشگاه آلبرتا گفت «اتفاق خوبی است.»

البته تأثیر فرهنگ شهرت بسیار فرا‌تر از محدودهٔ سلامت و زیبایی است. مردم مشهور شدن یا رسیدن به سبک زندگی آدم‌های معروف را هدفی منطقی و قابل دستیابی برای خود می‌دانند. حتی باراک اوباما [۱۰] هم در خصوص این روند اظهار نظر کرده است. در مصاحبه‌ای در ۲۰۱۳ او گفته که مواجههٔ دائم با «سبک زندگی افراد مشهور و ثروتمند» نوعی «تحول فرهنگی» را در پی داشته. اوباما گفت، ‌در گذشته، «بچه‌ها هر روز بررسی نمی‌کردند که کیم کارداشیان [۱۱] چه پوشیده یا کانیه وست [۱۲] تعطیلات کجا می‌رود و این‌ها را نشانه‌های موفقیت نمی‌دانستند.»

آدم‌های معروف قابلیت این را دارند که همهٔ ما را جادو کنند. برنامه‌هایی مانند آمریکن آیدُل بر این شیفتگی می‌افزایند: در واقع، ‌ مشهورشدن جایزهٔ پنهان حضور در این برنامه است- و همچنین تلاش من برای گوش دادن به موسیقی‌ها در اینجا.

یکی از کارکنان برنامه که گوشی روی گوشش گذاشته روی شانه‌ام می‌زند و می‌گوید: «ببخشید، ولی شما واسه اینجا نیستین.»

فرهنگ شهرت چیزی فرا‌تر از علاقه به آدم‌های مشهور است. انعکاسی است از ارزش‌های جمعی ما و نمایش رابطهٔ پیچیدهٔ میان انتظارات اجتماعی و واقعیت‌های اجتماعی-اقتصادی. جامعه‌شناسی به نام کارن استرنهایمر [۱۳] در فرهنگ شهرت و رؤیای آمریکایی [۱۴] (روتلج، ۲۰۱۱) می‌نویسد: «به جز تفاوت‌های ساده و سطحی، آوازه و شهرت نمایش‌های واحدی از حس تحرک اجتماعی آمریکایی ما هستند: این توهم را ایجاد می‌کنند که رسیدن به ثروت مادی برای هر کسی ممکن است... انگار آدم‌های معروف شواهد لازم را ارایه می‌کنند و نشان می‌دهند که رؤیای آمریکاییِ رسیدن از کوخ به کاخ، واقعی و تحقق‌پذیر است.»

این چیزی فرا‌تر از تفکر صرف دانشگاهی است. اعتقاد به توهم آدم‌های معروف می‌تواند روی انتخاب‌های زندگی ما تأثیری ملموس داشته باشد. برای نمونه، در مطالعه‌ای در سال ۲۰۰۲ روی بازیکنان فوتبال دانشگاه‌های ایالات متحده به این یافته دست یافتند که ۸۴ درصد از بازیکنان آفریقایی-آمریکایی انتظار داشتند به عنوان ورزشکار حرفه‌ای مشغول به کار شوند و ۴۰ درصد آن‌ها معتقد بودند که ورزش بهترین مسیر برای کسب موفقیت اقتصادی است. همچنین محققان دریافتند که بازیکنانی که چنین اعتقاداتی داشتند در نسبت با کسانی که رفتارهای کمتر ایده‌آل داشتند، با احتمال بیشتری به ترک یا تعلیق تحصیلات دانشگاهی خود می‌پرداختند.

چنین یافته‌هایی چندان تعجب‌برانگیز نیستند اما یأس آورند. شانس موفقیت در هر نوع شغل مبتنی بر شهرت چیزی در حدود صفر است و اگر یک نفر بتواند موفق شود، رسیدن به این هدف احتمالاً نمی‌تواند ثروت بلندمدت یا از آن مهم‌تر شادی و سلامتی‌ای را که انتظار می‌رفت برآورده کند. پس ماجرا چیست؟ چرا این قدر برای شهرت سرمایه‌گذاری می‌کنیم؟

کشورهایی که بیشتر درگیر فرهنگ شهرت هستند (ایالات متحده، بریتانیا و کرهٔ جنوبی) امتیاز بالایی را در میزان شادی جمعیتشان ندارند. براساس گزارش شادی جهانی [۱۵] در سال ۲۰۱۳، مطالعه‌ای که برای سازمان ملل متحد انجام شد، شاد‌ترین کشورهای جهان دانمارک، نروژ و سوئیس هستند.

کانادا رتبهٔ ششم را دارد. ایالات متحده و بریتانیا، دو کشوری که هر دو بخش قابل توجهی از فرهنگ شهرت را ایجاد و مصرف می‌کنند به ترتیب، رتبه‌های هفدهم و بیست‌ودوم را کسب کردند. وقتی موضوع تحرک اجتماعی به میان می‌آید، همین کشورهای عاشق شهرت آمار وحشتناکی دارند. در میان ۳۴ ملت عضو کنوانسیون سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، بریتانیا رتبهٔ آخر و ایالات متحده رتبهٔ سوم از آخر را دارند؛ به عبارت دیگر، در این کشور‌ها، بالا رفتن از نردبان اجتماعی-اقتصادی تقریباً غیرممکن است. اگر در فقر متولد شده‌اید، احتمالاً تا پایان عمر‌‌ همان طور می‌مانید. اگر بچه‌ای از طبقهٔ متوسط هستید، به احتمال زیاد در بزرگسالی نیز متوسط خواهید بود. بچه‌های شما هم همین طور. (راستی کدام کشور بالا‌ترین میزان تحرک اجتماعی را دارد؟ دانمارک شاد.)

بهترین راه برای تضمین تحرک اجتماعی روبه‌پیشرفت چیست؟ تحصیل. در مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۲ توسط [موسسه‌ی افکار سنجی] پیو چریتبل تراستس [۱۶] با عنوان «به دنبال رؤیای آمریکایی: تحرک اقتصادی میان نسل‌ها» [۱۷] این نتیجه حاصل شد که «یک مدرک دانشگاهی چهارساله، تحرک از کف به سمت بالا را افزایش می‌دهد و از تحرک از سطح متوسط و بالا به سمت پایین جلوگیری می‌کند.» آرین کوریر [۱۸]، مدیر پروژهٔ تحرک اقتصادی پیو، ‌ادعا می‌کند که تحصیلات «نه تنها به تحرک بیشتر، بلکه به فرصت‌های شغلی بهتر می‌انجامد.» مطالعات زیادی از جمله برنامهٔ منظم OECD برای ارزشیابی دانشجویان بین‌المللی، به نتایج هماهنگی رسیده‌اند که نظام‌های آموزشی آمریکا و بریتانیا در مقایسه با نظام‌های سایر ملت‌های پیشرفته رتبهٔ مطلوبی ندارند.

آیا این اتفاقی است که کشورهایی که در خصوص تحرک اجتماعی، شادی و تحصیلات عملکرد نسبتاً ضعیفی دارند، ‌فرهنگ شهرت و ذهنیت رسیدن به ستاره‌ها را در خود می‌پرورانند؟ شاید؛ اما به نظر می‌آید نتوان انکار کرد که هم‌گرایی الگوهای اجتماعی-اقتصادی (مثلاً تحرک اجتماعی ضعیف) و فنی (مثلاً رسانه‌های اجتماعی) با زمینه‌ها و تمایلات روان‌شناختی و اجتماعی، شرایط ایده‌آل برای رشد فرهنگ شهرت را فراهم کرده‌اند.

من این نظریه را با استیون دانکومب [۱۹]، استادیار مطالعات رسانه در دانشگاه نیویورک و مؤلف «رؤیا: تصور دوبارهٔ سیاست‌های ترقی‌خواه در عصر خیال» (نیو پرس، ۲۰۰۷) [۲۰] در میان گذاشتم و نظرش را پرسیدم. او می‌گوید: «مطمئناً چنین چیزی ممکن است. شهرت به ویژه در زمان حاضر، رابطهٔ زیادی با مردم‌سالاری و موفقیت دارد. آدم‌هایی مثل کیم کارداشیان واقعی به نظر می‌آیند. مثل ما عمل می‌کنند. اهل‌‌ همان جاهایی هستند که ما هستیم. موضوع گریس کلی [۲۱] نیست. فرهنگ شهرت است که باعث می‌شود تحرک اجتماعی، جادو به نظر آید.»

در واقع، فرهنگ شهرت اغلب با عنوان جادو به فروش می‌رسد: روندی که زندگی را از این رو به آن رو می‌کند و هم‌اکنون برای همه در دسترس است- یا در افسانهٔ شهرت این طور آمده.

جاشوا گمسون [۲۲]، استاد جامعه‌شناسی دانشکدهٔ هنر‌ها و علوم دانشگاه سن‌فرانسیسکو هم حرفی مشابه را به من می‌زند. «در جامعه‌ای با نابرابری فاحش درآمد‌ها که بسیاری از راه‌های موفقیت در آن عملاً بسته شده‌اند، ‌راهی باز می‌شود برای توهم «سریع پولدار شو». می‌شود درک کرد که چرا مردم دوست دارند این رؤیا را زنده نگه دارند. این میان‌بر زدن به تحرک اجتماعی خیلی جذاب است.»

کوریر هم با آنچه گمسون و دانکومب مطرح کردند موافق است: ‌ «این احتمال وجود دارد که برخی وقتی با موانع تحرک اجتماعی مواجه می‌شوند، ‌شهرت را به عنوان تنها گزینهٔ در دسترس غنیمت بشمارند.» برای اثبات این دیدگاه، ‌کوریر از مطالعه‌ای در ۲۰۰۶ سخن می‌گوید که طبق یافته‌های آن، ۳۸ درصد از افراد با درآمد سالانه کمتر از ۲۵۰۰۰ دلار فکر می‌کردند که در زندگی آن‌ها، برنده‌شدن در بخت‌آزمایی عملی‌ترین راه برای جمع‌آوری ثروت است. با توجه به این نوع تفکر که‌‌ همان طور که کوریر هم اشاره کرد، به احتمال زیاد نشانگر فقدان گزینه‌های دیگر است، آیا عجیب است که عدهٔ زیادی اعتقاد داشته باشند مشهور شدن هدفی مناسب رشد و ترقی است؟

بی‌شک می‌توانستیم دربارهٔ اینکه رشد فرهنگ شهرت تا چه میزان عامل کمک‌کننده یا محصول جانبی واقعیت‌های اجتماعی موجود است، تنها ابهام‌گویی کنیم و از بحث کناره بگیریم؛ اما فارغ از ظرافت این ارتباط یا پیچیدگی جهتش، انکار این واقعیت دشوار به نظر می‌رسد که شیفتگی کنونی ما در مقابل شهرت می‌تواند به بدبختی‌ها و نارضایتی‌های بیشتر –در خصوص بدنمان، صورتمان، لباسمان، شغلمان، خانه‌مان و در واقع همه چیزمان- منجر شود.

مهم‌تر اینکه، این عقدهٔ روحیِ اجتماعی برای بالابردن و اولویت‌دادن به فعالیت‌هایی که تحرک و سلامت اجتماعی واقعی را ارتقا می‌بخشند، کار چندانی نمی‌کند. قدرت فرهنگ شهرت در پریشان کردن ذهن هم در سطح فردی (مثلاً تصمیم در خصوص مسیر تحصیلی، نوع تفکر و تعریف ما از موفقیت، استفاده از منابع فردی و خانوادگی و غیره) و هم در سطح اجتماعی (چگونگی برخورد اجتماع با مسائل اجتماعی کلان‌تر) اتفاق می‌افتد.

طبق یافته‌های مطالعه‌ای که در ۲۰۰۷ در مجلهٔ بین‌المللی مطالعات فرهنگی [۲۳] به چاپ رسید، کسانی که «دنباله‌روی فرهنگ شهرت هستند با کمترین احتمال [در مقایسه با سایرین] به سیاست می‌پردازند و با کمترین احتمال از شبکه‌های اجتماعی برای شرکت در فعالیت‌ها یا بحث در خصوص مسائل اجتماعی بهره می‌برند.» البته در این نوع داده نوعی رابطهٔ علیت برقرار است. (شاید کسانی که به مسائل اجتماعی علاقه‌مند نیستند جذب فرهنگ شهرت می‌شوند؟) با این همه این یافته دست‌کم نشان می‌دهد که فرهنگ شهرت کمک چندانی نمی‌کند یا آن طور که نویسندگان این مطالعه خاطرنشان می‌کنند، این داده «نظرات مبتنی بر اینکه فرهنگ عمومی می‌تواند به مردم‌سالاری مؤثر کمک کند» را به چالش می‌کشد.

در سطحی اساسی‌تر، پژوهش‌ها نشان می‌دهند که فرهنگ شهرت به رشد جامعه‌ای خودشیفته‌تر کمک می‌کند. کمتر کسی به اندازهٔ جین‌ ام. تواین [۲۴]، روان‌شناسی در دانشگاه دولتی سن دیگو و نویسندهٔ همه‌گیری خودشیفتگی [۲۵] (آرتیا بوکس) که در سال ۲۰۰۹ به چاپ رسید، در این خصوص کار کرده است. او در مقالهٔ سال ۲۰۱۳ خود می‌نویسد: «شواهد بسیاری نشان می‌دهند که نسل‌های کم‌سن‌تر جوانان نگاه‌های مثبت‌تری به خود دارند، ویژگی‌های شخصیتی خودشیفته‌تری را نشان می‌دهند و بیشتر متمرکز بر خویشتن هستند.» این دیدگاه نتیجهٔ برخی عوامل از جمله ذهنیتِ «خودت رو برسون به ستاره‌ها» و مقبولیتِ جهان شهرت در جامعهٔ ما است، جهانی که به گفتهٔ تواین «خودشیفتگی را به نمایش می‌گذارد.» در واقع، تواین بر این باور است که فرهنگ عمومی از خطوط قرمز عبور کرده و خودشیفتگی به عنوان امری مثبت تصور و تصویر می‌شود.

منصف باشیم، همه هم در خصوص میزان افزایش خودشیفتگی توافق ندارند. البته من معتقدم که این داده‌های همچنان درحال‌رشد، کاملاً قانع‌کننده‌اند؛ اما صرف‌نظر از بزرگی این پدیده، استلزامات آن می‌توانند حائز اهمیت باشند. برای مثال، شواهد نشان می‌دهند که جوان‌ها امروزه بیشتر مستحق مشغولیت‌های گروهی و اجتماعی هستند اما کمتر علاقه نشان می‌دهند. آن‌ها بیش از نسل‌های قبل، شوق پاداش‌های بیرونی، ‌مانند شهرت، ‌ثروت، قیافه و دارایی‌های مادی را دارند و کمتر به پاداش‌های درونی علاقه نشان می‌دهند. با این همه بسیاری از مطالعات نشان می‌دهند که تمرکز بر اهداف داخلی (مانند اجتماع، شخصیت، رشد و ارتباطات) رابطهٔ مثبتی با نشان‌گرهای سلامت روان دارند و جهت‌گیری به سمت اهداف زندگی بیرونی با کاهش حس سلامت مرتبط‌اند.

با این همه نباید تمام اتهامات را بر دوش جذابیت‌های آدم‌های معروف بگذاریم. مشکلات بزرگ‌تری داریم که باید حل شوند، مثلاً شکاف اقتصادی در سراسر جهان در حال رشد است. گینس شاید آدم نامتعادلی باشد اما شرایط اجتماعی و روانی‌ای که باعث می‌شوند فرهنگ شهرت چنین تأثیری داشته باشد را که او ایجاد نکرده است.

گویی ما در چرخه‌ای خودتداومی که سوختش شهرت است، اسیر شده‌ایم، این چرخه اینگونه کار می‌کند: کاهش تحرک اجتماعی و ازبین‌رفتن گزینه‌های زندگی به رؤیاهای رو به‌ رشد دربارهٔ بخت و شهرت آدم‌های معروف منجر می‌شود. این نیز به نوبهٔ خود، قدرت و طمع شهرت را افزایش می‌دهد که (شاید با نوعی تصمیم ناشی از خودشیفتگی رو به افزایش) موجب تمرکز بر انگیزه‌های بیرونی می‌شود، این تمرکز، شادی کمتر را در پی دارد و ذهن ما (و به طور عموم ذهن جامعه) را از فعالیت‌هایی مانند تحصیل و طرفداری از تحولات اجتماعی که احتمالاً تحرک اجتماعی را افزایش می‌دهند، منحرف می‌سازد.

گویا هم علاقه به آدم‌های معروف و هم تأثیرگذاری آن‌ها در حال شدت گرفتن است. لازم است به‌ شناختی بهتر از استلزامات بلندمدت‌تر چنین الگویی دست یابیم و مهم‌تر از همه، به شکل گروهی تلاش کنیم تا فرهنگ شهرت را در جایگاه مناسب و کاملاً شایستهٔ خود بنشانیم، یعنی در جایگاه یک سرگرمی مفرح.

تیموتی کافیلد استاد دانشکدهٔ حقوق و مدرسهٔ سلامت عمومی در دانشگاه آلبرتا است. این مقاله برگرفته شده است از «آیا گوینت پالترو همیشه اشتباه می‌کند؟ چطور آدم‌های معروف اکسیرهای سلامت، زیبایی و شادی را به ما می‌فروشند» [۲۶] که در ماه می‌توسط نشر بیکن به چاپ می‌رسد.
پی‌نوشت‌ها:
[1] Timothy Caulfield
[2] American Idol
برنامهٔ پرطرفدار تلویزیونی که از شبکه فاکس آمریکا پخش می‌شود و هدف آن کشف بهترین خواننده در این کشور بر اساس رأی بینندگان است.
[3] Mötley Crüe
[4] Shakespeare Sunday
[5] یک مدل پزشکی است که روی مراقبت‌های بهداشتی و درمانی به صورت منحصر به فرد تمرکز دارد- با تصمیمات، شیوه‌ها و یا محصولات پزشکی مناسب که به صورت اختصاصی برای هر فرد طراحی شده است.
[6] Jenny McCarthy
[7] Clean Cleanse
[8] Gwyneth Paltrow
[9] Karen Madsen
[10] Barack Obama
[11] Kim Kardashian
[12] Kanye West
[13] Karen Sternheimer
[14] Celebrity Culture and the American Dream
[15] World Happiness Report
[16] Pew Charitable Trusts
[17] "Pursuing the American Dream: Economic Mobility Across Generations"
[18] Erin Currier
[19] Stephen Duncombe
[20] Dream: Re-Imagining Progressive Politics in an Age of Fantasy / New Press, 2007
[21] Grace Kelly
[22] Joshua Gamson
[23] International Journal of Cultural Studies
[24] Jean M. Twenge
[25] The Narcissism Epidemic
[26] Is Gwyneth Paltrow Wrong About Everything? How the Famous Sell Us Elixirs of Health, Beauty

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰
 به گزارش فنافر، ویکیپدیا ششمین وب سایت محبوب در جهان است. این ابزار سریع‌ترین راه برای پیدا کردن پاسخ هر نوع سوالی است. البته می‌توانید منابع تخصصی و معتبر‌تری را برای پاسخ سوال‌هایتان در اینترنت بیابید ولی هیچ منبعی جامع‌تر از ویکیپدیا نیست. با این‌حال اندکی از میلیون‌ها کاربر ویکیپدیا به این می‌اندیشند که محتوای آن از کجا تأمین می‌شود، یا اینکه چرا سایتی که دست‌کاری مطالب آن برای همگان آزاد است به هم نمی‌ریزد. با وجود اقیانوسی از محتوا، این زیربنای اطلاعاتی محصول جمعیت کوچکی از داوطلبان است. رشد پایدار ویکیپدیا به این گروه خودگردان و فرهنگ سازمانی‌ای که در طول زمان ایجاد کرده‌اند بستگی دارد.
ویکیپدیا چطور اداره می‌شود؟
ویکیپدیا ششمین وب سایت محبوب در جهان است. این ابزار سریع‌ترین راه برای پیدا کردن پاسخ هر نوع سوالی است. البته می‌توانید منابع تخصصی و معتبر‌تری را برای پاسخ سوال‌هایتان در اینترنت بیابید -نظیر دایره‌المعارف فلسفی استنفورد- ولی هیچ منبعی جامع‌تر از ویکیپدیا نیست. نسخۀ‌ انگلیسی ویکیپدیا، بزرگ‌ترین نسخه در بین ۲۸۷ زبان مختلف، هم اکنون حاوی بیش از چهار و نیم میلیون مدخل است، و هر کدام از ۱۱ نسخهٔ دیگر، به‌تنهایی بیش از یک میلیون مدخل دارند.
تعداد کمی از ده‌ها میلیون کاربر ویکیپدیا به این می‌اندیشند که محتوای آن از کجا تأمین می‌شود، یا اینکه چرا سایتی که منابع آن به صورت جمعی تأمین شده و دست‌کاری مطالب آن برای همگان آزاد است (حداقل از نظر تئوریک)، به هم نمی‌ریزد. محتوای ویکیپدیا، همانند گوگل، جاری و سیال است، بی‌آنکه سرچشمهٔ آن برای کسی اهمیتی داشته باشد. درعین حال، صرف وجود این‌همه مطلب، خود معجزه‌ای چشمگیر است. با وجود اقیانوسی از محتوا، این زیربنای اطلاعاتی محصول جمعیت کوچکی از داوطلبان است. در حال حاضر تنها حدود ۳۰۰۰ ویراستار بیش از صد ویرایش در ماه را در بخش زبان انگلیسی ویکیپدیا اعمال می‌کنند، در حالیکه در اوایل سال ۲۰۰۷ میلادی تغییرات توسط بیش از ۴۷۰۰ نفر اعمال می‌شد. این کاربران متعهد، بدون هیچگونه جهت‌دهی درونی یا شناسایی بیرونی، میلیون‌ها صفحه از محتوای سایت را خلق، بازنگری و نگهداری می‌کنند.
اما درواقع آن‌ها این کار را برای شما انجام نمی‌دهند. «ریچارد جنسن» یکی از ویراستاران ویکیپدیا در مقاله‌ای که در سال ۲۰۱۲ میلادی در ژورنال تاریخ
اگر ویکیپدیا در نهایت محو شود، دلیلش را باید در بستر فرهنگی جستجو کرد که آغاز فعالیتش هوشمندانه بود، ولی سپس از پویایی به رخوت تنزل کرد.
نظامی به چاپ رسید می‌نویسد، ویکیپدیا «توسط ویراستاران و به نفع ایشان اداره می‌شود.» (جنسن، استاد تاریخ بازنشسته و دانشمندی معتبر، در بین ویراستارهای ویکیپدیا از نوادر است.) برعکس کمک به ساخت نرم‌افزارهای رایگان، کار با ویکیپدیا مزیت شغلی کمی دارد. این کار یک سرگرمی است که ترکیبی از پاداش درونی و اجتماعی را در بر دارد. مردم ویکیپدیا را ویرایش می‌کنند، صرفا به این دلیل که از این کار لذت می‌برند. ‌
و این همزمان نبوغ و آسیب‌پذیری این سازمان را می‌رساند. رشد پایدار ویکیپدیا — در واقع حضور پایدارش— به این گروه خودگردان و فرهنگ سازمانی‌ای که در طول زمان ایجاد کرده‌اند بستگی دارد. ولی ساختاری باز که خلق این‌ همه مدخل راجع به این همه موضوع را ممکن کرد، حملات پایان‌ناپذیری را نیز از جانب ویرانگران و سایر کنشگران مغرض به خود می‌بیند. این امر ویراستاران وقت را بر آن داشت که، برای تضمین همگرایی ویکیپدیا، نسبت به ورود ویراستان جدید حساس و حتی دشمن شوند. اگر ویکیپدیا در ‌‌نهایت محو شود، دلیلش را باید در بستر فرهنگی جستجو کرد که آغاز فعالیتش هوشمندانه بود، ولی سپس از پویایی به رخوت تنزل کرد.
البته هنوز ویکیپدیا از پویایی بالایی برخوردار است. «داریوش جمیلنیاک»، دانشمند برجسته و استاد مدیریت دانشگاه کومینسکی در ورشو، همانند جنسن، از اندک دانشگاهیانی است که به شدت با ویکیپدیا همکاری می‌کنند. (او یکی از ۴۰ نمایندهٔ جهانی ویکیپدیا است، کاربری که از بالا‌ترین مزیت فنی برخوردار است.) او در کتاب علم همگانی؟ قوم‌نگاری ‌ویکیپدیا[۱]، که در ماه مه سال ۲۰۱۴ توسط انتشارات دانشگاه استنفورد به چاپ رسید، مطالعه قوم‌نگارانۀ وسیعی از فرهنگ متناقض ویکیپدیا که همزمان تساوی‌گرایانه و سلسه‌مراتبی؛ قانون‌مدار و اجماع‌مدار؛ و مشارکتی و ناسازگارانه است، اراِیه می‌دهد.
جمیلنیاک در مقدمهٔ کتابش توضیح می‌دهد که «سعی بر حل معمای چرایی عملکرد طرح سازمانی و بی‌همتای ویکیپدیا دارد؛ این طرح نباید کارآیی داشته باشد، ولی دارد.» یک چالش این است که —با این‌که تعداد افراد درگیر کم است— ویکیپدیا چندان گروه منظم و منسجمی نیست. در واقع در ویکیپدیا هیچکس مسئول نیست. (حتی یکی از بنیان‌گذاران ویکیپدیا، «جیمی
برخلاف تصور رایج، بحث‌بر‌انگیز‌ترین صفحات ویکیپدیا معمولاً صفحات با ثبات و مهم هستند، چرا که ویراستاران با عقاید متفاوت اطلاعاتی اضافه می‌کنند، البته این اطلاعات تابع قوانین ویکیپدیا مبنی بر بی‌طرف بودن و منبع‌داشتن است.
ویلز» نقش خود را در ویکیپدیا به عنوان پادشاه بریتانیا بیان می‌کند.) به غیر از موارد نادر، ویکیپدیا انجمنی خودگردان و بدعنق است که بعد از مناظره‌های متمادی به اجماع تکیه می‌کند.
اعضای ویکیپدیا سیستمی حرفه‌ای از قوانین و کنترل‌ را، بدون مدیریت مرکزی، طراحی کرده‌اند که با پنج اصل زیر شروع می‌شود:
۱) ویکیپدیا یک دایرةالمعارف است.
۲) دیدگاه ویکیپدیا کاملا بی‌طرفانه است.
۳) محتویات ویکیپدیا رایگان است و هر‌ کس می‌تواند از آن استفاده کرده و آن را ویرایش و منتشر کند.
۴) ویراستاران باید با همدیگر با احترام و نزاکت برخورد کنند.
۵) ویکیپدیا قوانین قاطع و محکمی ندارد.
دیدگاه بی‌طرفانهٔ ویکیپدیا، با دو «سیاست محتوایی اصلی» دیگر همراه است: اثبات‌پذیری و منع پژوهش اولیه، که با همدیگر به این معناست که «همۀ محتویات ویکیپدیا باید قابل استناد به یک منبع قابل اعتماد و چاپی باشند.» یک ویراستار نمی‌تواند تنها یک واقعیت را اضافه کند. (مثلا در یک مورد، «فیلیپ راث» از ویکیپدیا درخواست کرد که توضیحات دربارۀ اصالت رمانش  لکه انسانی را اصلاح کند. او پاسخی به این مضمون از یکی از مسوولان ویکیپدیا دریافت کرد: «متوجه منظور شما هستم که نویسندهٔ اثر بالا‌ترین مقام مسوول آن است، ولی ما نیازمند منابع ثانویه هستیم.»
اثربخشی قوانین مستلزم اعمال و تفسیر هستند. بالاخره فردی و به شیوه‌ای باید قدرت را اعمال کند. برخلاف آنچه عبارت «نظم خودبه‌خودی» پیشنهاد می‌کند، چنین نظمی بدون کنترل عمودی و بطور جادویی حاصل نمی‌شود. این نتیجهٔ تصمیمات غیرمرکزی و کوچک بسیاری است. در مورد ویکیپدیا، چنین تصمیماتی با این فعالیت‌ ساده‌ آغاز می‌شوند: نگارش مداخل دائرةالمعارف. ویراستاران تغییراتی را در مقالات اعمال می‌کنند، مرجع و تصویر اضافه می‌کنند، ویرایش‌های نامناسب را تغییر داده یا خنثی می‌کنند. تقریباً همه تمرکز عده‌ای بر کنترل مواردی نظیر خشونت، تغییراتی که با نیت بد انجام می‌گیرند و نقض راهنمای ویکیپدیا است. برخلاف تصور رایج، بحث‌بر‌انگیز‌ترین صفحات ویکیپدیا معمولاً صفحات با ثبات و مهم هستند، چرا که ویراستاران با عقاید متفاوت اطلاعاتی اضافه می‌کنند، البته این اطلاعات تابع قوانین ویکیپدیا مبنی بر بی‌طرف بودن و منبع‌ داشتن است. به عنوان مثال، مدخل «جورج بوش» بسیار مفصل و غیراحساسی است. عبارات غلوآمیز و سوگیرانه به تدریج در حال محو شدن هستند.
ویکیپدیا در صفحات بحث و گفتگو اختلافات محتوای مقالات را به مناظره می‌گذارد. اختلاف‌ها تنها وقتی به پایان می‌رسند که نتیجه مورد توافق همه اعضاء بدست آمده باشد. (لذا اصرار و پافشاری به اندازهٔ استدلال در
مساوات گرایی که توسط ویکیپدیا اظهار شده به این معناست که مقام و جایگاه ویراستار در دنیای خارج از ویکیپدیا، از جمله تخصص عمیق او در موضوعی خاص، در ویکیپدیا اعتباری ندارد. اما سلسه مراتب داخلی هنوز پابرجاست.
تصمیم‌گیری موثر است. به اعتراف جمیلنیاک «به ستوه آوردن مخالفان راهکاری رایج در بین ویراستاران مجرب ویکیپدیا است. خود من بار‌ها به این روش متوسل شده‌ام.») ویکیپدیایی‌ها همچنین در مورد مسائل سازمانی (نظیر ارتقاء ویراستاران واجدالشرایط به سمت مسئول؛ رایج‌ترین سمت مدیریتی) مناظره می‌کنند. آن‌ها بررسی می‌کنند که چه قوانین جدیدی را به کار گیرند و تا چه حد افرادی را که قوانین را زیر پا می‌گذارند تحریم کنند. چنین مناظره‌ها و بحث‌هایی به شرکت‌کننده‌گان حس قوی تعلق و وابستگی می‌بخشد.
همهٔ این فعالیت‌ها باعث می‌شوند که ویکیپدیا به خوبی فعلی‌اش فعالیت کند. حتی ویکیپدیایی‌های دلسوز اعتراف می‌کنند که این فعالیت‌ها هزینه‌های سنگینی نیز در بر دارد. به نوشتهٔ جمیلنیاک «نظارتی که همکاران ویکپیدیایی برروی یکدیگر اعمال می‌کنند‌ واقعاً بالاست.» به گفتهٔ او، «رفتار همه ضبط شده و کنترل شرکت‌کنندگان به‌وسیلهٔ درجهٔ بالایی از قوانین و روش‌ها حتی برای سازمانی دیوان‌سالار عجیب به نظر می‌رسد.»
از حیث نظری، هر کس می‌تواند به مقالات ویکیپدیا کمک کند و هر کس می‌تواند سیاست یا قانون جدیدی پیشنهاد کند. در واقع، عملکرد ویکیپدیا همانند یک انجمن بسته است که از علم روشمند و نوعی مقاومت خشن ولی نامحسوس برای دفع سایرین استفاده می‌کند. مساوات گرایی که توسط ویکیپدیا اظهار شده به این معناست که مقام و جایگاه ویراستار در دنیای خارج از ویکیپدیا، از جمله تخصص عمیق او در موضوعی خاص، در ویکیپدیا اعتباری ندارد. اما سلسه مراتب داخلی هنوز پابرجاست. مقام ویراستار از تسلط بر قوانین در حال ازدیاد ویکیپدیا، درگیر شدن در مناظرات انجمن و بدست‌آوردن سابقهٔ سختکوشی نشأت می‌گیرد. همچنین، تعداد ویرایش‌های محض نیز بسیار مهم است و همانطور که جمیلنیاک گلایه می‌کند، «هزار اصلاح جزئی کمک بیشتری به جایگاه سازمانی می‌کند تا خلق یک مقالهٔ بی‌عیب و نقص هزار کلمه‌ای.»
سیاستگذاری‌های رسمی ویراستاران را ملزم می‌کند که اشتباهات غیرمغرضانه تازه‌واردان را تحمل کنند («لطفا تازه‌واردان را گاز نگیرید»)، ولی ویراستاران فعال معمولاً تغییرات آن‌ها را بدون توضیح به حالت اولیه برمی‌گردانند. به گفتهٔ جنسن که از سال ۲۰۰۵ میلادی به ویراستاری ویکیپدیا مشغول بوده است، «فعالان در این حوزه ۵ و حتی ۱۰ سال فعالیت کرده‌اند و اشتباهات کوچک را تحمل نمی‌کنند.» او به یاد می‌آورد که درکارگاهی که راه انداخته بود، یک متخصص شناخته‌شده در زمینهٔ تاریخچهٔ مونتانا سعی
این نگرش که عده‌ای را در مقابل دیگران قرار می‌دهد آینده‌ی ویکیپدیا را تهدید می کند، چرا که ویراستاران فعلی رانده می‌شوند و جایگزین نمی شوند.
کرده بود پاراگرافی را به سایت اضافه کند. مطلب مورد نظر توسط ویکیپدیا فوراً حذف شد.
یکی از دلایل عدم اعتماد ویراستاران به اعضای جدید، تجربه‌های تلخ است. به گفتهٔ جمیلنیاک در مصاحبه‌ای، «اگر شما وقت بگذارید و آخرین تغییرات را مروری بکنید، بعد از یکی دو ساعت این احساس به شما دست می‌دهد که اکثر افراد دنیا دانش‌آموزان مقطع ابتدایی هستند.» برخی ویراستارانِ ویرانگر متن مقاله را با حروف تصادفی جایگزین می‌کنند. ویرایش، به جای ارتقاء محتوای مقاله، معمولاً به عنوان یک پادزهر علیه خراب‌کاری ویراستاران مغرض جا افتاده است. ممکن است جمیلنیاک و سایرین از تأکید ویکیپدیا بر تعداد ویرایش‌ها انتقاد کنند، اما ارزش دادن به تعداد بالای ویرایش، حتی اگر از روی رقابت باشد، فایده‌ای نهفته دارد: ویراستاران را تشویق می‌کند که به کشف و اصلاح تخریب بپردازند. نظارت بی‌پایان، محتوای سایت را از فرسودگی محافظت می‌کند.
اما نگرش ویکیپدیا که عده‌ای را در مقابل دیگران قرار می‌دهد، آیندهٔ ویکیپدیا را تهدید می‌کند؛ زیرا ویرایشگران فعلی رانده شده و جایگزین نمی‌شوند. شغل «آدریان وادویتز»، دانشمند ادبی و ویرایشگر تحسین شدۀ ویکیپدیا که آوریل گذشته از صدمات صخره نوردی جان سپرد، را در نظر بگیرید. او ویرایش‌هایش را در سال ۲۰۰۴ آغاز کرد و در ‌‌نهایت در بیش از ۴۹۰۰۰ مورد به ویرایش سایت کمک کرد. از جمله کمک‌های او، ایجاد مداخل بسیاری در زمینهٔ زنان نویسنده و تاریخ زنان است. ولی کمک‌های اولیه او امروزه هرگز نمی‌توانست پایدار بماند. با اعلام اینکه کتاب پاملا[۲] نوشتهٔ «سموئل ریچاردسون» «سنت نگارش رمان‌های معرفتی را پایه‌گذاری کرد» و «استفادۀ هنرمندانه از نقل قول غیرمستقیم و کنایه در ‌‌نهایت باعث شد [جین] آستین به یکی از تأثیرگذار‌ترین و مورد تحسین‌ترین رمان‌نویسان اوایل قرن نوزده تبدیل شود.» خلاصه‌نویسی وادویتز قانون ممنوعیت تحقیقات اولیه را نقض کرده و فاقد پانویس منابع معتبر بود. در آن زمان، ویرایش‌های او پایدار ماند و این ویرایش‌ها زمینه را برای مقالاتی که امروزه پانویس دارند فراهم کرد.
ولی ویکیپدیای بالغ و محتاط امروز، چنین همکاری‌های قانون‌شکنانه را، هرچند که با حسن‌نیت انجام بگیرد، به جای اصلاح و تکمیل تدریجی،
گر ویکیپدیا محصولی کامل و تمام‌شده بود، هیچ کدام از این مسائل دیگر اهمیتی نداشت. ولی اینطور نیست. با گذشت زمان، مطالب بیشتر و بیشتری اضافه شده و بسیاری از مقالات هنوز از کیفیت مقالات دائرةالمعارف برخوردار نیستند.
فوراً خنثی می‌کند. وادویتز دقیقاً از افراد مطلع و مشتاقی بود که ویکیپدیا نیاز داشت. اما احتمالاً کسانی که جای او را می‌گیرند از ترس عرصه را ترک می کنند. مطالعه‌ای توسط «آرون هفیکر»، یکی از محققان بنیاد ویکیپدیا، به این نتیجه رسید که در سال ۲۰۱۱ میلادی کمتر از ۱۰ درصد «تازه‌واردان شایسته» که تغییراتی را با حسن‌نیت انجام دادند، فعالیت ویرایشی خود را برای حداقل دو ماه ادامه داده‌اند. درحالی‌که در نیمهٔ اول سال ۲۰۰۶ میلادی، این تعداد به بیش از ۲۵ درصد می‌رسید؛ سالی که انجمن ویراستاران هنوز در حال رشد بود.
اگر ویکیپدیا محصولی کامل و تمام‌شده بود، هیچ کدام از این مسائل دیگر اهمیتی نداشت. ولی اینطور نیست. با گذشت زمان، مطالب بیشتر و بیشتری اضافه شده و بسیاری از مقالات هنوز از کیفیت مقالات دائرةالمعارف برخوردار نیستند. یک صفحهٔ خوب ویکیپدیا پایبند به قوانین بیطرفی و منبع‌داشتن است. اما احتمالاً تکه‌های جسته و گریخته‌ای از واقعیت را، بدون زمینه‌ای که دلیل انتخاب این واقعیت‌های خاص را توضیح دهد، اراِیه می‌دهد. به همین دلیل، مثلاً، مورخ ملکم روربو، نویسندهٔ کتابروزهای طلا: یورش طلا در کالیفرنیا و ملت آمریکا [۳]، مقالهٔ مربوط به یورش طلا در کالیفرنیا را به عنوان «کلکسیونی از اطلاعات متفرقه که اکثرشان دقیق هستند» توصیف می‌کند. مسلماً این امکان وجود دارد که مقالاتی که زمینه بحث را نیز توضیح می‌دهند، با رعایت قوانین نوشت، ولی این مستلزم آن است که ویراستاران هم از مهارت نوشتاری و علم موضوع مورد بحث برخوردار باشند. ‌
یک دا‌یرةالمعارف اینترنتی با چالش‌هایی رو‌به‌رو می‌شود که دایرةالمعارف‌های چاپ شده هرگز با آن‌ها مواجه نشده‌اند. جمیلنیاک با تحیر می‌‌پرسد: ویکیپدیا چگونه محتویاتش را با تکنولوژی عینک گوگل وفق می‌دهد؟ صفحات چندزبانهٔ گوگل چگونه سرویس اتوماتیک ترجمه را به ‌کار می‌گیرند؟ دستیابی به آینده‌ا‌ی نامعلوم، نیازمند انعطاف‌پذیری همراه با دیوان‌سالاری و بحث‌های مستدل بی‌پایان است. در این زمینه، ویکیپدیا فاقد زیرکی مورد نیاز است. ‌
البته به طور تجربی، شرط‌بندی بر سر عاقبت ویکیپدیا همیشه کار احمقانه‌ای بوده است. به گفتهٔ جمیلنیاک، «در طول ۱۱ الی ۱۲ سال گذشته، خلاف این نظریه که این انجمن خودش را از درون منفجر می‌کند ثابت شده است.» ولی خطرات سن بلوغ را نیز باید در نظر گرفت. میانسالی ویکیپدیا چطور خواهد بود؟
منبع: ترجمان
  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

 به گزارش فنافر، اسنپ چت ((snapchat یک برنامه ارسال دریافت تصاویر مخصوص پلتفرم موبایل می‌باشد که توسط دانشجویان دانشگاه استنفورد ایجاد شده است. با استفاده از این برنامه، کاربران می‌توانند عکس گرفته یا ویدئو ضبط کنند و سپس به آنها متون یا نقاشی اضافه نمایند وسپس آن را ارسال کنند. این تصاویر و ویدئوها اصطلاحاً "Snaps" نامیده می‌شوند. مزیت اصلی Snapchat‌ در این است که کاربران آن می‌توانند یک محدوده زمانی را مشخص نمایند که فقط در طی آن، دریافت‌کنندگان می‌توانند تصاویر (یا ویدیوها) را مشاهده کنند. پس از به پایان رسیدن این محدوده زمانی، این تصاویر از دید دریافت کنندگان مخفی شده و از سرورهای اسنپ‌چت نیز حذف می‌شوند!

اسنپ چت

در آوریل سال 2013 اسنپ چت اعلام نمود که کاربرانش 150 میلیون عکس و فیلم را در روز ارسال نموده‌اند. حدود 5 ماه بعد اسنپ چت اطلاعیه‌ای را درباره تعداد اسنپ‌های ارسال شده در روز منتشر نمود و اعلام نمود که تعداد اسنپ‌های ارسالی به 700  میلیون در روز رسیده است! درحال حاضر اسنپ‌چت بیش از 100 میلیون کاربر ثبت شده دارد. بیشتر این کاربران را افراد بین ۱۳ تا ۲۳سال تشکیل می‌دهد.

فیس‌بوک در اواخر سال ۲۰۱۳ تلاش فراوانی کرد تا شرکت طراح برنامه اسنپ‌چت را با پرداخت سه میلیارد دلار خریداری کند. اما مدیران این شرکت پیشنهاد مذکور را رد کرده و در عوض قابلیت‌های تازه‌ای به اسنپ چت افزودند تا بر تعداد کاربران خود بیفزایند و قیمت این برنامه را چهار میلیارد دلار اعلام کرده‌اند. فیس بوک بعد از ناکامی در خرید برنامه اسنپ‌چت، برنامه‌ای با قابلیت‌های مشابه به نام اسلینگ‌شات طراحی و عرضه کرده است. این برنامه هم مانند اسنپ‌چت چند ثانیه بعد از نمایش پیام ارسالی، آن را پاک می‌کند و اثری از محتوای آن بر جای نمی‌گذارد. برنامه یاد شده از محبوبیت زیادی در میان کاربران جوان فیس‌بوک برخوردار است و البته کارکردهای نامناسبی نیز دارد.

انتشار اطلاعات کاربران اسنپ‌چت در فضای مجازی

چندی پیش یک گروه هکر استرالیایی جزییات اطلاعات تماس تقریباً ۴.۶ میلیون کاربر اسنپ‌چت بر روی فضای مجازی را منتشر کرد که این نشان از ضعف امنیتی این شبکه اجتماعی بزرگ دارد. با این حال این شبکه اجتماعی از محبوبیت فراوانی در بین نوجوانان مخصوصا در ایالات متحده امریکا برخوردار است. به نظر می‌رسد اگر در آینده‌ی نزدیک اپراتورهای تلفن همراه داخلی اجازه‌ی ارائه اینترنت پرسرعت (نسل ۳ و ۴) را دریافت نمایند، برنامک‌هایی از قبیل اسنپ‌چت نیز طرفداران بیشتری در کشور ما پیدا کنند. اشاعه این برنامک‌ها اگرچه دارای فوایدی نیز می‌باشد ولی دارای خطرات بالقوه و جبران ناپذیری در حوزه فرهنگی خواهد بود که باید از همین امروز به فکر چاره‌اندیشی در این رابطه بود.

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

 به گزارش فنافر، آمارهای زیر نشان‌دهنده‌ی رشد روزافزون شبکه‌های اجتماعی در جهان است. شبکه‌هایی که هر روز بر تعداد کاربران و دامنه نفوذشان می‌افزایند، از نظر اقتصادی به سرعت رشد می‌کنند و بر فرهنگ، اقتصاد و حتی مسائل سیاسی در جهان اثرآفرینی می‌کنند.

  • در سال ۲۰۱۳، تقریبا از هر ۴ نفر مردم جهان، یک نفر عضو شبکه‌های اجتماعی بوده‌اند.
  • ۸۹ درصد از کاربران اینترنت که بین 18 تا 29 سال سن دارند، عضو شبکه‌های اجتماعی هستند.
  • فیس‌بوک بیش از یک میلیارد و دویست میلیون کاربر فعال ماهانه دارد.
  • تعداد کاربران فعال گوگل پلاس در ماه، بیش از 540 میلیون است.
  • لینکداین توانسته بیش از ۱۸۷ میلیون متخصص را به شبکه اجتماعی‌اش جذب نماید.
  • به طور میانگین ماهانه ۲۰۰ میلیون نفر در اینستاگرام، اطلاعات خود را با دیگران به اشتراک می‌گذارند.
  • برنامک چینی وی‌چت، تنها پس از گذشت دو سال از ارائه‌اش، توانسته ۴۰۰ میلیون مخاطب را به خود جلب کند.
  • شبکه های اجتماعی2

 اما خوب است مقداری به عقب برگردیم و از منظری دیگر به موضوع بنگریم:

بشر همواره به ایجاد ارتباط با همنوع خود علاقمند بوده است: انسان‌های اولیه تلاش می‌کردند تا با استفاده از حکاکی بر دیوار غارها، پیام خود را به یکدیگر برسانند و یادگاری از خود برای آیندگان بر جای گذارند. بعدها با ابداع زبان گفتاری و نوشتاری، برقراری ارتباط آسان‌تر شد و انسان‌ها می‌توانستد به راحتی‌ با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. اما بشر به همین مقدار بسنده نکرد؛ او در اندیشه برقراری ارتباط در فاصله‌های دورتر بود. پیام‌رسانی با استفاده از آتش و دود، نگاشتن کتابها، ایجاد چاپارخانه‌ها و شبکه‌های پستی اولیه همه نشان از تلاش‌ بشر در ایجاد ارتباط داشت. با ابداع صنعت چاپ و پیشرفت صنعت حمل و نقل،‌ این روند سرعت گرفت: هر پیام‌ و مطلب می‌توانست در تعداد وسیع نگاشته شده و به اقصی

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

متاورس چیست؟

 به گزارش فنافر، فراتر از مفهوم دنیای مجازی، ‌مفهومی با عنوان متاورس (Metaverse) مطرح است که از ترکیب دنیای مجازی، واقعیت افزوده و اینترنت حاصل می‏شود. کلمه متاورس از ترکیب دو کلمه متا (Meta) به معنای فرا و یونیورس (Universe) به معنای جهان ایجاد شده است و به طور خاص برای توصیف ترکیبی از اینترنت پیشرفته، دوام و اشتراک‏گذاری فضاهای مجازی سه‌بعدی در قالب یک دنیای مجازی به کار می‌رود. برای توسعه چنین فضایی به استاندارها، رابط‌ها و پروتکل‌های ارتباطی خاصی بین و درون سامانه‌های محیط مجازی نیاز است که هنوز در حال توسعه هستند.متاروس

کارگروه‏ها و همکاری‏های متعددی برای ایجاد انواع استانداردها و پروتکل‏هایی که برای پشتیبانی از چنین مفهومی نیاز است شکل گرفته است از جمله:

  • کارگروه طراحی استاندارد برای اجزای مجازی سامانه‌ها، از سال 2010 تاکنون
  • استاندارد ویژگی‌های اشیای دنیاهای مجازی
  • ISO/IEC 23005-4:2011
  • Virtual World Region Agent Protocol (VWRAP) IETF (2009–2011)
  • The Metaverse Roadmap, (2006–2007)
  • The Open Source Metaverse Project, (2004–2008)

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

 به گزارش فنافر، عبارت دنیای مجازی یا Virtual World  خود حامل بار مفهومی جامع و مانعی است و نشان‌دهنده سبک خاصی از تعاملات گروهی و اجتماعی در فضای مجازی می‏باشد.

به عنوان یک تعریف دنیای مجازی را دنیایی می‏دانند که از حجم زیادی کاربر بر خط در یک محیط شبیه‌سازی‌شده رایانه‏ای برخوردار باشد، کاربرانی که برای تعامل با سایرین از آواتارها استفاده می‏کنند و حتی دارای قابلیت صحبت کردن یا حس لامسه (در آینده‏ای نه‏چندان دور) باشند! برای ورود به یک دنیای مجازی کافی است کاربر توسط رایانه به یک محیط شبیه‌سازی‌شده رایانه‏ای برخط مانند زندگی دوم متصل شود، آواتار خود را انتخاب و طراحی کند و بعد لحظه تولد می‌رسد، نوزاد مجازی به دنیای مجازی آمده است. او می‏تواند به راحتی زندگی کند، در شهرها و بین ساختمان‏ها گردش کند، تجارت کند و درآمد و تفریح داشته باشد. تاکنون بیشتر دنیاهای مجازی‏ای که عرضه‌شده‌اند جنبه بازی داشته‌اند، ‌اما روز به‌روز جنبه بازی‏گون آن‌ها کم می‏شود و جدیت دنیای واقعی می‏گیرند.

مجازی2

یکی از ویژگی‌های اصلی دنیای مجازی، دوام آن است. به این معنی که دنیا و تغییراتی که کاربر در آن ایجاد می‌کند باید حتی بعد از خروج کاربر از محیط دنیای مجازی، باقی بماند و از بین نرود. از طرف دیگر تعاملات بین کاربران از نوع real time است، اما لزوماً زمان در آن با سرعت واقعیت نمی‏گذرد، ‌مثلاً در اورکوئست (EverQuest) با اینکه از واحدهای زمانی واقعی استفاده شده ولی سرعت گذشت زمان بالاتر است.

عبارت دنیای مجازی،‌ عبارتی عمومی است و انواع مختلفی از بازی و ارتباط را شامل می‏شود. در یک طبقه‌بندی، ‌انواع دنیاهای مجازی در قالب زیر تعریف‌شده‌اند:

بازی‌های آنلاین با کاربران بی‌شمار، MMOGs : در این بازی‌ها تعدادی زیادی بازیکن در یک دنیای مجازی با یکدیگر تعامل برقرار می‏کنند.

محیط‌های مجازی همکاری CVEs: برای همکاری در محیط‌های مجازی به کار می‌روند.بازی‌های سبک زندگی آنلاین با کاربران بی‌شمار، MMORLGs: از این دسته با دنیاهای اجتماعی مجازی نیز یاد می‌شود و در آن‌ها کاربر به‌طور دلخواه آواتارش را طراحی کند و تغییر دهد و با کمک آن به ایفای نقش‌های متنوع بپردازد.

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

 به گزارش پایگاه فناوری فرهنگی، پس از تلاش‌های فراوان برخی مدیران دولتی برای تضعیف شورایعالی فضای مجازی، اخبار جدید حاکی از آن است که پروژه فتح کامل مرکز ملی فضای مجازی رسما کلید خورده است!
هفته گذشته علاوه بر عزل و نصب‌های جدید دبیر شورایعالی فضای مجازی، ساختمان این مرکز در امیرآباد نیز به حکم ابوالحسن فیروزآبادی با پوشش خبری گسترده با هدف رفع «دلخوری قدیمی وزارت ارتباطات» تقدیم واعظی در وزارت ارتباطات شد و دبیر جدید در ساختمان محقر اهدایی وزارت ارتباطات در سعادت‌آباد مستقر شد.

همچنین گروهی از معاونان مرکز ملی فضای مجازی نیز با برخی افراد منتسب به لابی «ن.ج»، معاون خبرساز واعظی در پرونده «نزار زاکا» لبنانی تعویض شدند.
اما شنیده‌های «وطن امروز» نشان از آن دارد که این پایان تغییرات مورد پسند وزارت ارتباطاتی‌ها در مرکز ملی فضای مجازی نیست و ظاهرا طرح‌ها، برای هضم ساختاری شورا به عنوان عضوی کم‌اثر در تشکیلات وزارت ارتباطات فراتر از این میزان است. بر همین اساس شنیده‌ها حاکی است «هادی سجادی»، معاون امنیت فضای تولید و تبادل اطلاعات سازمان فناوری اطلاعات به مدیریت جهانگرد، نامزد دریافت حکم مشاورت دبیر شورایعالی فضای مجازی شده است.
سجادی همان مدیری است که هفته گذشته به علت افشای اطلاعات امنیتی مجموعه‌ای از شبکه‌های اجتماعی داخلی در خبرگزاری‌ها، بشدت تحت فشار قرار گرفته بود. وی توسط مدیران این شبکه‌ها به حمایت مشکوک از شبکه‌های اجتماعی خارجی به واسطه تخریب هوشمند مجموعه زیرساخت‌های داخلی متهم شده بود. انتشار گسترده حرکت ضدملی معاون «ن.ج» در رسانه‌های داخلی منجر به صدور بیانیه‌ای توسط سازمان فناوری اطلاعات شد که هیچ توضیحی درباره فضاسازی صورت گرفته در این سازمان ضد شبکه‌های اجتماعی داخلی بدون اشاره به خلأهای امنیتی رقبای خارجی، در آن به چشم نمی‌خورد. در بیانیه سازمان فناوری اطلاعات اقدام اعتمادستیز معاونت امنیت سازمان فناوری اطلاعات در انتشار نقاط ضعف شبکه‌های اجتماعی داخلی پس از حضور آنها در کارگاه آموزشی این سازمان در نمایشگاه تلکام، در راستای «افزایش سطح آگاهی عمومی مخاطبان» ارزیابی شده است! در حالی که پر واضح است چنین اطلاع‌رسانی می‌توانست پس از کمک فنی و اطلاعاتی به مدیران داخلی این شبکه‌ها و رفع خلأهای امنیتی که در همه نرم‌افزارها و اپلیکیشن‌ها و شبکه‌های سایبری داخلی و خارجی معمول است، صورت گیرد.
به این ترتیب می‌توان چنین برداشت کرد که مرکز ملی فضای مجازی پس از سکوت در برابر خطای فاجعه‌آفرین سازمان فناوری اطلاعات در هتک اعتماد صاحبان شبکه‌های داخلی خصوصی در ایران و اتخاذ سیاست غیرمنطقی بی‌طرفی، دستخوشی نیز برای سجادی، معاون جهانگرد در وزارت ارتباطات در نظر گرفته است!
از دیگر اخبار شورایعالی فضای مجازی می‌توان به سکوت در برابر اعلام رسمی واگذاری پروژه شبکه «ملی» اطلاعات به ۱۲ شرکت مشاور خارجی اشاره کرد که در این زمینه نیز شاهد بودیم شورا، دبیر شورا و معاونت امنیت مرکز ملی فضای مجازی در سایه تأخیر ۲ هفته‌ای برگزاری جلسه شورایعالی و تعطیلی ۲ ماهه جلسات کمیسیون‌های تخصصی مرکز ملی، سکوتی غیرقابل توجیه اتخاذ کردند.
اهمیت واگذاری مهم‌ترین پروژه ملی شورایعالی فضای مجازی به شرکت‌های رقیب بین‌المللی در حوزه فناوری اطلاعات به حدی است که به سبب ایجاد خلأهای امنیتی ایجاد شده در مسیر طراحی آن، توجیه‌کننده هزینه‌های میلیاردی تلف شده به پای شبکه ملی اطلاعات با نقض عامل «ملی» نخواهد بود.
گفتنی است شبکه ملی اطلاعات زیرساخت، همه طرح‌های مبتنی بر وب حاکمیت در حوزه فضای مجازی است که از حلقه‌های اشتغال گرفته تا ابزارها و اپلیکیشن‌های دولت الکترونیک و محتوای فرهنگی کشور در بستر آن شکل گرفته و به جامعه عرضه خواهد شد.

منبع: جهان نیوز

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

به گزارش فنافر، براساس شاخص های دسترسی عام مردم به فناوری اطلاعات و ارتباطات که طبق نظام پایش شاخص های ICT سازمان فناوری اطلاعات ایران تا پایان سال ۹۳ برآورد شده است، ضریب نفوذ تلفن ثابت در ایران به ازای هر ۱۰۰ نفر جمعیت ۳۷.۶۶ درصد و ضریب نفوذ مشترکان تلفن همراه به ازای هر ۱۰۰ نفر ۹۲.۲ درصد است.

سرانه ۱۷ کیلوبیتی پهنای باند به ازای هر ایرانی

در همین حال میزان پهنای باند استفاده شده اینترنت بین الملل ۱۰۷۶۹۰ گیگابیت بر ثانیه و میزان پهنای باند تجهیز شده اینترنت بین الملل ۱۸۷۱۰۰ مگابیت برثانیه برآورد می شود. این درحالی است که میزان پهنای باند اینترنت بین الملل به ازای هر کاربر اینترنت ۱۷ کیلوبیت بر ثانیه تخمین زده می شود.
طبق آخرین وضعیت فناوری اطلاعات و ارتباطات کشورهای جهان که در سال ۲۰۱۳ و براساس گزارش اندازه‌گیری جامعه اطلاعاتی منتشر شد سرانه پهنای باند هر کاربر در ایران حدود ۴ کیلوبیت بر ثانیه بوده است.
طبق شاخص های فناوری کشور، میزان پهنای باند اینترنت داخلی ۱۲۲۸۸۰۰ مگابیت بر ثانیه است.
۵۲ درصد مردم رایانه شخصی دارند
در این بررسی ها مشخص شد که ۵۷ درصد خانوارهای ایرانی به رادیو و ۹۸.۴ درصد به تلویزیون دسترسی دارند. همچنین ۹۷.۶ درصد مردم دارای تلفن و ۵۲.۴۷ درصد نیز دارای رایانه شخصی هستند.
دسترسی ۱۷ درصد خانوارهای روستایی به اینترنت
میزان دسترسی خانوار شهری به اینترنت ۴۴.۷۳ درصد و دسترسی خانوار روستایی به اینترنت ۱۷.۵ درصد اعلام شده است.
در همین حال ۹۴.۲ درصد جمعیت کشور تحت پوشش سیگنال های شبکه موبایل قرار دارند.
ضریب نفوذ ۳۹ درصدی اینترنت
در بخش شاخص های استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات نیز ضریب نفوذ کاربران اینترنت ۳۹.۳۵ درصد براساس تناوب استفاده از این فناوری اعلام شده است.
در این بررسی ها مشخص شد ۴۵.۹ درصد افراد از رایانه و ۶۱.۵ درصد از موبایل استفاده می کنند.
۱۱ درصد ایرانی ها مشترک اینترنت موبایل
همچنین ۹.۶ درصد افراد مشترک اینترنت باندپهن ثابت و ۱۰.۹ درصد مشترک اینترنت باندپهن سیار (موبایل) هستند که این آمار مربوط به پایان پاییز سال ۹۳ است.
طبق این بررسی ها ۱۰۰ درصد روستاهای بالای ۷۰ خانوار در کشور دارای مرکز خدمات ارتباطی و فناوری اطلاعات روستایی هستند.
  • مصطفی ایمانی