linkbox :: alisetesterblog

alisetesterblog

۶۵ مطلب با موضوع «linkbox» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 به گزارش فنافر، سایت «سبک زندگی آمریکایی» یک سایت مشهور فروش محصولات آمریکایی است. در صفحه اول سایت چهار نوع محصول پرفروش سایت نمایش داده می‌شود. چهار دسته محصولات خاص که به شیوه و سبک زندگی آدمها مربوط است: اول رژیم غذایی و داروهای لاغری، دوم داروهای گیاهی، سوم محصولات بدنسازی و چهارم از همین الآن قابل حدس است: محصولات زیبایی و مراقبت از پوست.

یک مقایسه ساده  از استقبال و میزان فروش این نوع محصولات در ایران به‌خوبی نشان می‌دهد که ما به‌طور دائم در معرض قبول استدلال متوهمانه فرهنگ آمریکایی هستیم: «سبک زندگی آمریکایی یک سبک زندگی جهان‌شمول است“. این گزاره‌ای است که با شدّت و حدّت فراوان توسط نظریه پردازان مطالعات فرهنگی غربی دنبال می‌شود و یک پایه اساسی همه جنگهای سبک زندگی جدید آمریکایی در دنیاست. ما راحت‌ترین، آرام‌ترین و زیباترین نوع زندگی ممکن را برایتان فراهم می‌کنیم، از گسترش وحشتناک سبک غذاخوردن سریع (نگاه کنید به گسترش فروشگاه‌های فست‌فود در سراسر دنیا، مشتریان مک‌دونالد روزانه به 65 میلیون نفر می‌رسد و هر ثانیه بیش از 75 همبرگر در دنیا به فروش می‌رسد) تا الزامات سبک معماری آپارتمانی شهرنشینی که همه دنیا را امروز در برگرفته است: زیر لوای چندفرهنگی و احترام به فرهنگ‌ها، وقتش هم که شود زیر لوای بمب‌های فسفری.

حالا دیگر کاملاً واضح است که فرهنگ غربی در حال ترویج ارزش‌های نهادینه شده‌اش از طریق ترویج چیزی به‌نام سبک زندگی غربی است، با تغییر در شیوه معمول زندگی برای تغییر در ارزش‌ها. رانت ابرقدرتی و برتری اقتصادی نظامی و شاید مهمتر از آن رانت تکنیک و تکنولوژی در استفاده از هنر در همه این سالها سبک زندگی یک خانواده کم‌تعداد طبقه متوسط نیویورکی را تبدیل به یک سبک زندگی استاندارد و معیار برای کل دنیا کرده است.

خرده‌فرهنگ‌های بومی با همه غنا و سابقه‌شان با منطق ساخته شده دنیای آمریکایی دیگر کارکردی نخواهند داشت، پروژه‌ای که نهایتاً در خوشبینانه‌ترین حالت با روند کنونی به مرگ تدریجی فرهنگ‌ها خواهد انجامید. نگاه مهاجم و منفعت‌طلب با زیرپایه اقتصادی؛ حالا اینجا برای کنترل بازار، تسلط بر ملتها یا هر دلیل دیگری در حال ترویج شیوه‌ای از زندگی است که عملاً بی‌هویت و تهی خواهد بود، جایی خالی برای پر کردن هر چیز، شاید پرکردن صندوق فروشگاه‌های زنجیره‌ای جهانی.

پیتر سالیس‌بری، زیست‌شناس، در مجموعه جدید "واقعیت‌های پنهان برندها" به‌عنوان اولین انتخاب خود، برند مشهور مک‌دونالد را انتخاب کرده است. سؤال او این است: آیا شهرت برگر مک‌دونالد به عوارض ناشی از میل کردن آن می‌ارزد؟ او در مقاله‌ای به بررسی فعالیت‌های مک‌دونالد از منظر آثار مخرب زیست‌محیطی و سلامتی انسان‌ها پرداخته است.

احتمالاً، اگر به‌رسم مسلمانی تا کنون، از غذاهای مک‌دونالد میل نکرده‌اید، افرادی را که از این غذاها استفاده کرده‌اند، می‌شناسید. "مک‌دونالد، با 32هزار شعبه در 117 کشور، بزرگترین رستوران زنجیره‌ای غذاهای آماده (فست‌فود) در جهان است. گروه برگر مک‌دونالد، متشکل از 1.7 میلیون نیروی کار است و سود حاصله آن در سه‌ماهه اول امسال 1.2 میلیارد دلار بوده است. در 20 سال اخیر، انتقادهای زیادی در مورد تأثیرات مخرب مصرف محصولات مک‌دونالد بر سلامت انسان و محیط زیست بوده است. نمونه‌هایی از این انتقادها "محاکمه 1990 مک‌لیبل" و مقاله "عامل اضافه‌وزن من" بوده‌اند که سعی در نشان دادن چهره واقعی مک‌دونالد داشته‌اند".

"کاهش فروش مک‌دونالد در اوایل دهه 2000 موجب تغییرات عملکردی این مجموعه شد. به‌دنبال سیاست جدید این مجموعه و توجه آنها به محیط زیست، سازمان‌های غیردولتی "گرین پیس" و "تراست کربن"، به‌عنوان حامیان محیط زیست، از مک‌دونالد تقدیر به عمل آوردند. به نظر می‌رسد که این سیاست جدید شگردی تجاری بود، نه تغییراتی اساسی و واقعی. سازمان‌هایی که از او حمایت می‌کنند یا به این شرکت جایزه می‌دهند هم بخش دیگری از پروژه عظیم جهانی سازی فست‌فود با محوریت مک‌دونالد را حمایت می‌کنند و بدون شک در سود این کار شریک او هستند.

"80 درصد شعبه‌های مک‌دونالد توسط نمایندگان این شرکت در کشورهای مختلف اداره می‌شوند و باید بر اساس استانداردهای مک‌دونالد عمل کنند. ولی شعبه‌های مختلف با محدودیت‌های منطقه‌ای نیز مواجه هستند. از طرفی، مواد اولیه آنها توسط تأمین کنندگان مختلف تهیه می‌شود، ازاین‌رو ارزیابی محصولات مک‌دونالد بر اساس استانداردی واحد غیرممکن است. تنها تأمین کننده جهانی ثابت مک‌دونالد شرکت کوکاکولا است".

ماجرای یک دادگاه برای مک‌دونالد

"شعبه انگلیسی مک‌دونالد پیشرفت رو به رشدی در دهه 1990 داشته است، تا اینکه در سال 1997 در جریان دادگاه مک‌لیبل، رستوران‌های مک‌دونالد توسط هلن استیل و دیوید موریس، باغدار و مأمور پست سابق، به‌واسطه بروشورهایی که علیه گروه مک‌دونالد منتشر کردند، مورد افترا قرار گرفتند. قاضی دادگاه مک‌لیبل با در نظر داشتن اینکه هلن استیل و دیوید موریس شواهد کافی برای ادعاهای خود ندارند، ادعاهایی از قبیل؛ نابودی جنگل‌های انبوه، بیماری و سرطان در کشورهای در حال توسعه و سوءهاضمه جهان سوم را رد کرد و تنها به این نتیجه رسید که مک‌دونالد کودکان را استثمار کرده و با تبلیغات کذب، غذاهای خود را مغذی خوانده است. همچنین حقوق پرداختی این شرکت به کارمندانش اندک است: به این ترتیب، درست در سالهایی که مک‌دونالد پیشرفت رو به رشدی را داشت، شوک عظیمی به شهرت دیرینه این شرکت وارد شد".

استفاده از غلات اصلاح شده، تولید بیش از حد گازهای گلخانه‌ای به‌دلیل پرورش ماکیان و احشام توسط کمپانی‌های زیرمجموعه مک‌دونالد، شیوه‌های غیرانسانی در پرورش حیوانات و ... بخشی از نقدهایی است که امروز مردم کشورهای مختلف نسبت به کیفیت غذای مک‌دونالد بیان می‌کنند، کیفیتی که همچنان از جانب شرکت‌ها و مؤسسات مختلف غذایی و زیست‌محیطی مورد ستایش قرار می‌گیرد و جوایز متعددی را دریافت می‌کند، جوایزی که هیچ‌گاه کارکردی جز تبلیغ برای برجسته‌تر شدن یک برند خاص نداشتند.

علی‌رغم تلاش‌های اخیر مک‌دونالد برای ترسیم چهره‌ای سلامت‌مدار از خود، فروش اصلی این شرکت را غذاهای آماده‌ای تشکیل می‌دهند که متهم ردیف اول اضافه‌وزن مردم انگلیس و آمریکا هستند، اضافه‌وزنی که سهم زیادی در افزایش بیماری‌های قلبی و عروقی داشته و این روند در کشورهای جهان سوم و کشورهایی که از سر ذوق و شیفتگی شعبه‌های مک‌دونالد را در کشورهای خود تأسیس می‌کنند، بسیار بیشتر است.

اگرچه شعبه‌های اروپایی و برخی از شعبه‌های انگلیسی مک‌دونالد اخلاق مدارانه عمل می‌کنند، اما شعبه‌های جهان سومی این شرکت با استفاده از مواد اولیه اصلاح شده و شیوه‌های پرورشی غیراستاندارد، از استانداردهای اخلاقی دور هستند. کنار این‌ها مک‌دونالد توانسته خود را به‌عنوان یک برند برتر فست‌فود در دنیا جا بیندازد و مدلی برای تغییر ذائقه غذایی مردم باشد. این شرکت توانست خیزی بلند برای یکسان سازی سبک زندگی در دنیا و به‌تبع آن درآمدزایی عظیم و عجیب برای یک جماعت و دولت خاص باشد.

تسنیم 

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

برخورداری از یک فضای مجازی امن برای آسایش و رفاه همه افراد ضروری است، بنابراین از همه ابزار و لوازم محیط‌های آنلاین ازجمله اینترنت برای افزایش موفقیت و سودآوری، نوآوری و ایجاد کسب‌وکارهای جدید استفاده می‌شود. بر اساس سند «استراتژی‌های ملی برای احراز هویت‌ در فضای مجازی» -National Security Strategy- که به‌اختصار «استراتژی یا NSTIC» نامیده می‌شود، زیرساخت‌های دیجیتال در آمریکا یک دارایی استراتژیک ملی به شمار رفته و محافظت از آن در عین رعایت حریم خصوصی و آزادی‌های مدنی، یکی از اولویت‌های امنیتی ملی و ضرورت‌های اقتصادی است. شناسایی و کنترل تهدیدهای موجود در این فضا، به افراد در حمایت از خود در فضای مجازی کمک کرده و بخش‌های خصوصی و دولتی را قادر می‌سازد سرویس‌های آنلاین بیشتری ارائه کنند. (+)

National-Security-Strategy-Small-banner-way2pay-94-05-06

یکی از مشکلات فنی و قانونی، نقص در شناسایی افراد و ابزارها در فضای مجازی است. بر اساس یکی از اسناد کاخ سفید به نام «بازنگری قوانین فضای مجازی» ، هویت واقعی و قابل‌اعتماد، سنگ بنای افزایش امنیت در فضای سایبر است.

در وضعیت کنونی، افراد ناگزیرند برای هر تعاملی در وب‌سایت‌های مختلف، نام کاربری و رمز عبور متفاوتی داشته باشند. دشواری این کار به حدی است که افراد را به عکس‌العمل‌هایی مثل استفاده مجدد از یک رمز واداشته و درنتیجه جرائم آنلاین و سرقت اطلاعات را ساده‌تر می‌سازد. در همین حال، کسب‌وکارهای آنلاین با هزینه‌های روبه افزایش مدیریت اکانت مشتریان، پیامدهای جرائم آنلاین و متضرر شدن و ورشکستگی به دلیل بی‌میلی افراد به ایجاد اکانت جدید مواجه هستند. علاوه بر همه این‌ها، دولت‌ها و صاحبان کسب‌وکار هم به علت فقدان امکان شناسایی هویت واقعی مشتریان خود، نمی‌توانند خدمات متعدد و متنوعی را به‌صورت آنلاین ارائه کنند. وب‌سایت‌های مورد کلاه‌برداری واقع‌شده، رمزهای سرقت شده و اکانت‌های حک‌شده، نشان‌دهنده ناکارآمدی مکانیزم‌های شناسایی و تائید است.

درحالی‌که استفاده از راهکارهای مختلف برای شناسایی هویت افراد ضروری است، برای بسیاری از تعاملات اینترنتی به شناسایی و تائید نیاز نیست یا وجود حداقل اطلاعات کافی است. همچنین باید ظرفیت، امکان گمنامی ‌یا استفاده از اسامی‌ مستعار در اینترنت به‌منظور ارائه حداکثر امکانات شخصی‌سازی و آزادی‌های مدنی را موردتوجه قرار داد. درعین‌حال، افراد و صاحبان مشاغل باید بتوانند پیش از انجام برخی تراکنش‌های مهم مانند بانکداری آنلاین یا دستیابی الکترونیک به اطلاعات مربوط به‌سلامت، هویت واقعی طرف مقابل را کنترل کنند.

سند «استراتژی‌های ملی برای احراز هویت در فضای مجازی»، زمینه همکاری بین بخش‌های خصوصی و دولتی در جهت افزایش سطح اطمینان نسبت به هویت افراد، سازمان‌ها، شبکه‌ها، خدمات و ابزارهای درگیر در تراکنش‌های آنلاین را فراهم می‌کند.

.

دیدگاه استراتژی این است که:

افراد و سازمان‌ها برای دستیابی به خدمات آنلاین از برنامه‌های احراز هویت قابل‌اعتماد و کارآمدی که به‌راحتی قابل‌استفاده و قابل‌انتقال باشد، استفاده می‌کنند؛ به شیوه‌ای که احساس اطمینان، آزادی انتخاب، نوآوری و شخصی بودن را تقویت کند.

«اکوسیستم هویت» که در این استراتژی موردنظر است، محیط آنلاینی است که افراد و سازمان‌ها می‌توانند به یکدیگر اعتماد کنند، چراکه بر اساس استانداردهای توافق شده، از دستورالعمل اخذ و احراز هویت دیجیتال خود و سیستم‌ها استفاده می‌کنند. اکوسیستم هویت برای تأمین امنیت تراکنش‌های ناشناخته تا کاملا تایید‌شده و دارای کمترین ارزش تا بالاترین ارزش، طراحی شده است. اکوسیستم هویت باعث افزایش این موارد خواهد شد:

  • مراقبت از حریم خصوصی افراد جهت اطمینان از اینکه اطلاعاتشان به‌صورت امن نگهداری شده یا جابجا می‌شود.
  • راحتی برای افرادی که می‌خواهند شناسه کاربری یا رمز کمتری نسبت به وضعیت فعلی خود داشته باشند.
  • کارآمدی برای سازمان‌هایی که از حذف کاغذ در فرآیندهای کاغذ محور و مدیریت اکانت‌ها منتفع می‌شوند.
  • سهولت استفاده از طریق اتوماتیک‌ کردن برنامه‌های مربوط به هویت در هر زمان و با استفاده از فناوری‌هایی که به سهولت قابل اخذ و اجرا باشند.
  • افزایش امنیت با دشوارتر کردن دست‌کاری در تراکنش‌های آنلاین برای مجرمان.
  • افزایش اطمینان نسبت به اینکه هویت‌های دیجیتال کاملا محافظت‌شده هستند و بدین ترتیب میزان استفاده از خدمات آنلاین افزایش خواهد یافت.
  • نوآوری با کاهش ریسک خدمات مهم و توانمندسازی ارائه‌کنندگان خدمات برای توسعه و تقویت حضور آنلاین خود.
  • افزایش قدرت انتخاب، به این معنی که ارائه‌کنندگان خدمات، گواهی هویت و رسانه‌های مختلفی را به افراد پیشنهاد می‌کنند.

بهبود حریم خصوصی و افزایش آزادی‌های مدنی ازجمله اصول اولیه اکوسیستم هویت است. این اکوسیستم از فناوری‌ها و قوانین محافظت از اطلاعات شخصی برای مرتبط ساختن تراکنش‌های افراد استفاده خواهد کرد تا هیچ خدمات‌دهنده‌ای نتواند مجموعه کاملی از اطلاعات فرد در فضای مجازی را به دست آورد. برای مثال کاربر برای یک تراکنش می‌تواند فقط سن خود را اعلام کرده و نیازی به ارائه تاریخ تولد، اسم، آدرس یا سایر اطلاعات هویتی نیست.

اکوسیستم هویت علاوه بر حفاظت از حریم خصوصی آنلاین، از گمنامی‌ یا هویت غیرواقعی افراد نیز حمایت می‌کند. این تلاش‌ها برای افزایش امنیت اطلاعات خصوصی و حمایت از آزادی‌های مدنی بخشی از یک برنامه گسترده سیاست‌گذاری حریم خصوصی است.

دنیایی را تصور کنید که در آن افراد می‌توانند تراکنش‌های مالی مهم خود را به‌صورت آنلاین و بدون نگرانی از سرقت هویت خود یا کلاه‌برداری و بدون نیاز به مدیریت تعداد زیادی شناسه کاربری و رمز عبور انجام دهند.

با اجرای استراتژی‌های ملی برای احراز هویت در فضای مجازی، افراد می‌توانند تراکنش‌های مالی مهم خود را به‌صورت آنلاین و بدون نگرانی از سرقت هویت خود یا کلاه‌برداری و بدون نیاز به مدیریت تعداد زیادی شناسه کاربری و رمز عبور انجام دهند.

.

به‌عنوان‌مثال:

«مری» از به خاطر سپردن رمز عبور و اسم کاربری‌های متعدد خسته شده است، بنابراین یک مجوز دیجیتال که روی کارت هوشمند ذخیره‌شده را از شرکت خدمات اینترنتی خود دریافت می‌کند. اکنون با داشتن کارت هوشمند، می‌تواند تراکنش‌های مهم‌تری مانند کنترل وضعیت سلامت خود را به‌صورت آنلاین انجام دهد. یک روز صبح کارتش را وارد کامپیوتر کرده و از مجوز دیجیتال برای صدور دستورهای زیر استفاده می‌کند:

  • ورود به‌حساب بانکی خود و اخذ اعتبار دیجیتال
  • خرید لباس از یک فروشگاه آنلاین بدون نیاز به باز کردن حساب
  • امضای اسنادی برای تمدید وام خرید مسکن
  • مطالعه یادداشت‌های پزشکش که با توجه به آزمایش قند خون روز قبل در گزارش شخصی وی نوشته شده
  • ارسال یک ایمیل برای تائید رزرو شام با دوستش
  • کنترل و مرور برنامه روزانه‌اش در پورتال اینترنت داخلی محل کار خود

فقط ظرف چند دقیقه مری توانست کارهایش را انجام داده و بقیه وقتش را صرف نوشیدن قهوه در کافی‌شاپ اختصاص دهد.

.

چشم‌انداز استراتژی

این «استراتژی» بر روی یافتن روش‌هایی برای تثبیت و مراقبت از هویت‌های واقعی دیجیتال که برای ارتقای امنیت تراکنش‌های آنلاین اهمیت اساسی دارد، متمرکز است. تراکنش‌های آنلاین، روابط الکترونیک میان دو یا چند طرف است که از طریق شبکه، سیستم یا کامپیوتر به یکدیگر متصل شده‌اند. فرآیند و فناوری موردنیاز برای ایجاد هویت (ایجاد هویت‌های دیجیتال اختصاصی) و شناسایی (شناسایی هویت یک کاربر، فرآیند یا ابزار) در اولویت این استراتژی است. علاوه بر این، استراتژی در پی یافتن راهکارهای قابل‌اعتماد و کاربردی است که دست سازمان‌ها را در تائید (تائید یا صدور اجازه دسترسی) باز بگذارد.

این سه‌گام یعنی ایجاد هویت دیجیتال، شناسایی و تائید، اطلاعات و امنیت لازم برای طرف‌های یک تراکنش خاص را فراهم می‌آورد به‌گونه‌ای که اعتماد متقابل تأمین شود.

افراد، سازمان‌ها، سخت‌افزار، شبکه و نرم‌افزار، همه شرکت‌کنندگان در یک تراکنش آنلاین هستند، بنابراین هر یک از طرفین ممکن است به ایجاد هویت دیجیتال، شناسایی و تائید نیاز داشته باشند. از سوی دیگر تهیه‌کنندگان طرح معتقدند که تمام موارد گفته‌شده تنها چندلایه از تأمین امنیت هستند و سایر لایه‌ها باید با آگاهی‌بخشی، همکاری دولت و افزایش تلاش ملی برای ارتقای برنامه‌ها ساخته شوند.

احراز هویت در ایمن‌سازی تراکنش‌های آنلاین، بخشی از فضای کلی مدیریت هویت است. این استراتژی به‌صورت دقیق، موضوعات مربوط به هویت در فضای آفلاین را مشخص نکرده است، با این وصف برنامه‌های هویت آنلاین و آفلاین می‌توانند و باید یکدیگر را کامل کنند. تشخیص هویت (تشخیص هویت یک فرد) و کیفیت اسناد مربوط به هویت، اثرات عمیقی بر اعتمادسازی نسبت به هویت دیجیتال دارد، اما استراتژی هیچ دستورالعملی برای نحوه استنتاج از این فرآیندها و اسناد ندارد.

.

همکاری بخش‌های عمومی و خصوصی

بخش خصوصی و همه سطوح دولت در همکاری با یکدیگر می‌توانند به موفقیت‌های اقتصادی، تأمین امنیت فضای مجازی و غلبه بر موانعی که دستیابی به هویت‌های واقعی در فضای مجازی را دشوار می‌کند، دست یابند. برخی از این موانع عبارت‌اند از:

  • نگرانی در مورد حفظ اطلاعات شخصی و حریم خصوصی افراد
  • کمبود گزینه‌های ایمن، مناسب و موردعلاقه کاربران برای شناسایی و تائید
  • عدم اطمینان با توجه به میزان احتمال کلاه‌برداری یا سایر قصور
  • فقدان یک چارچوب مشترک برای کمک به ایجاد هویت‌های قابل‌اعتماد در گستره متنوع تراکنش‌های آنلاین

منابع:

www.pcworld.com

www.continuitycompliance.org

www.nist.gov

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

 به گزارش فنافر، دو طراح افغان، بازی موبایلی را طراحی کرده‌اند که در آن کاربران می‌توانند با روند گفت‌وگوهای صلح دولت افغانستان و نمایندگان گروه طالبان همراه شوند.

این فراخوان کنایه‌ای به روند طولانی گفت‌وگوهای صلح دولت با گروه طالبان است. در این بازی، کاربر نقش کبوتر صلح را برابر مردی خشمگین که با خمپاره‌انداز روی شانه‌اش در حال شلیک به طرف اوست، بازی می‌کند.

این بازی با نام "ناراضی" به تازگی وارد دنیای اپلیکیشن‌های اندروید شده است. ناراضی اشاره به گروه طالبان است که حکومت افغانستان از آن به عنوان "برادران ناراضی" یاد کرده است.

مهدی امینی، کاریکاتوریست و محمد انور اسفندیاری، انیمیشن‌ساز افغان این بازی موبایل را طی سه ماه طراحی و تولید کرده‌اند.

امینی می‌گوید این اپلیکشن تلفیقی از خلاقیت انیمیشین و کاریکاتورهای اوست که در قالب یک بازی موبایل ارائه شده است. آنها این بازی را به صورت رایگان در گوگل‌پلی بارگذاری کرده‌اند و دلیلش هم این است که از ساخت این بازی هدف تجاری ندارند بلکه می‌خواهند پیام خود را منتقل کنند.

این بازی در حال حاضر فقط برای سیستم عامل اندروید تولید شده و سازندگان آن تصمیم دارند آن را برای سیستم آی ا اس اپل نیز طراحی کنند.

مهدی امینی که ایده‌ و تصویرپردازی این بازی از اوست فکر می‌کند که گفت‌وگوهای صلح دولت افغانستان با طالبان "شبیه یک بازی کامپیوتری است و توسط طراحان و برنامه‌نویسان ماهری برای جغرافیای افغانستان طراحی شده است."

او می‌گوید: "وقتی بحث بازی موبایل شد خواستیم مسایل مهم کشور را که همه مردم درگیر و نگران نتیجه آن هستند، به‌صورت بازی دربیاوریم و تاثیرگذاری داشته باشیم و مذاکرات صلح را انتخاب کردیم."

به گفته وی رئیس جمهوری سابق با یک مغازه‌دار سر میز مذاکره نشست و به او پول داد و محمد اشرف غنی، رئیس جمهوری کنونی هم از پیام عیدی اخیر ملاعمر که گفته می‌شود دو سال پیش درگذشته است، تشکر کرد.

این یک بازی اکشن دو بعدی است که کاربر در طول آن یک کبوتر صلح را هدایت می‌کند و باید بتواند بدون آنکه آسیبی به این پرنده برسد ماموریت را به انجام برساند.

گرافیک بازی نسبت به بازی‌های دیگر همین ژانر که پیشتر در افغانستان تولید شده بود، خوب است و مراحل متعددی برای آن طراحی شده تا بازیکن را در طول بازی به چالش بیشتری بکشد.

موسیقی آغاز بازی از یک انیمیشن معروف برداشته شده که به اصالت بازی کمی خدشه وارد می‌کند.

هنوز موضع گروه طالبان در مورد این بازی مشخص نشده ولی ظاهر و محتوای بازی نشان می‌دهد که این گروه آن را تایید نخواهد کرد.

انور اسفندیاری، سازنده ۳۳ ساله این بازی اندرویدی هم می‌گوید: برای ساخت این بازی هیچ پولی هزینه نکرده و تنها وقت صرف کرده‌ است.

این ششمین بازی است که اسفندیاری برای اندروید طراحی کرده و می‌گوید وقتی آن را طراحی می‌کرد متوجه خطرهای احتمالی آن بوده است.

او می‌گوید بخشی از زندگی افغان‌ها در خطر و تهدیدهای روزمره امنیتی است و او به خاطر این تهدیدها نمی‌تواند فعالیت خود را تعطیل کند.

ایسنا

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

مجله مهر نوشت: «بچه خیابان ایران» اولین عنوانی است که می‌توانیم به او نسبت دهیم. جوانی که از 14 سالگی دنیایش زیرورو می‌شود و مهاجرت، او را از مذهبی‌ترین محله تهران می‌برد به کوچه‌پس‌کوچه‌های کانادا. سرووضع ظاهریش شبیه تمام جوان‌هایی است که هر روز در خیابان‌های همین شهر می‌بینیم؛ اما همین که یخمان آب می‌شود و سر صحبت را باز می‌‌شود به قدری پخته و سنجیده حرف می‌زند که باورمان نمی‌شود این جوان فقط 24 سال دارد. آقای دردشتیان حر‌ف های گفتنی و خاطره ‌های شنیدنی زیادی دارد که یک مصاحبه یک ساعته برایش خیلی کم است.

پدرم هم برای مساجد کار می‌کند

متولد سال 1370 در خیابان ایران، یکی از مذهبی‌ترین محله‌های تهران است. از همان کودکی بچه مسجدی بوده و به گفته خودش از همان زمان محبوب روحانی محل شان بوده است: «پدربزرگ من هم رابطه خوبی با روحانیون داشتند و حتی با تعدادی از آن‌ها مثل حاج آقای فلسفی یا مرحوم آیت‌الله مجتهدی رفت‌وآمد داشتند.» 14 سال بیشتر نداشته که به خاطر شغل پدر مجبور می‌شوند به کانادا مهاجرت کنند و وقتی از شغل پدر می‌پرسیم می‌فهمیم که حرفه پدر هم به اندازه پسر جذاب است: «شغل پدرم طراحی دکوراسیون مساجد مثل محراب‌سازی و کتیبه‌سازی بود و به همین خاطر ما به کانادا مهاجرت کردیم.» برایمان از فلسفه کار پدر هم می‌گوید. از اینکه مردم جهان الان بصری هستند و به همین علت هویت فرهنگی مساجد امروز نیازش بیشتر احساس می‌شود. برای اثبات حرفش هم حرفی از پدر نقل می‌کند: «یکی از برحق بودن شیعه هنر زنده آن هست. هنرهای مذهبی مسیحی خیلی کهن و مرده هستند و ارتباط گرفتن با آن‌ها سخت است. برای مثال حرم امام رضا هنرمندانه‌ترین سازه مهندسی است که در دنیا نمونه آن را نداریم.»

از «خیابان ایران» تا تورنتو کانادا

مداحی برای اهل بیت را رسالت خودش می‌داند و حتی مهاجرت از سرزمین اسلامی به غیراسلامی جایز نمی‌داند؛ مگر اینکه این مهاجرت برای تبلیغ باشد. برای این حرفش سند هم می‌آورد: «حدیثی داریم مبنی بر اینکه عده‌ای از اهل تسنن و تشیع به محضر امام صادق آمدند. این گروه می‌گویند که سیل آمده و شهر و خانه‌های ما خراب شده است. حضرت به آن‌ها می‌گوید که انشاالله که خدا خانه‌های شما را آباد کند و زندگی شما را سامان بدهد. این‌ها می‌روند و گروه دوم که محبین اهل بیت بودند، به دیدار امام می‌آیند. امام صادق این بار به آن‌ها می‌فرماید: «انشاالله خانه‌های شما آباد نشود. زندگی شما سامان نیابد تا شما به مهاجرت وادار شوید؛ چرا که هر کدام از شما که در زمین پخش شوید، معارف ما را انتشار می‌دهید. لذا هدف من هم از ماندن و برنگشتن همین بود.»
غربت و خو گرفتن با فضای جدید را فی نفسه دردناک و سخت می‌داند و با اینکه ساختار آمریکای شمالی به گونه‌ای است که مهاجرین بتوانند به راحتی راه خود را پیدا کنند؛ اما باز بین او و محل زندگی جدید  شکاف زیادی بوده است: « خب من در یک سن بحرانی، از فضا و مدرسه‌ای مذهبی وارد یک دبیرستان مختلط شدم! می‌توان گفت که این جریان مثل یک سیل است، و می‌تواند شما را هر لحظه ببرد و شما باید دستتان به یک شاخه‌ای وصل باشد که این توسل به اهل بیت است وگرنه وقتی که شما را آب برد، نجات پیدا کردن از آن سخت است. اگر خدا لحظه‌ای نظر لطفش را از من برمی‌گرداند و سایه لطف پدر و مادر نبود، این سیل مرا هم با خود می‌برد.»

هنوز قواعد شهید چمران آنجا حاکم است

سال اول و دوم دبیرستان را در کانادا بوده و سال سوم و چهارم را هم در آمریکا خوانده است. لیسانسش را در رشته بیوپزشکی در دانشگاه ایالتی نیویورک در شهر بوفالو خوانده است. به اسم دانشگاهش که می‌رسد، ذوق‌زده می‌گوید: «این دانشگاه نیویورک همان دانشگاهی است که آقای آقاتهرانی در یکی از واحدهای دیگرش دکترا گرفته است. ما در این دانشگاه با جمعی از دوستانی که از ایران آمده بودند، حلقه ایمانی خوبی در دانشگاه تشکیل داده بودیم که این هم به حفظ شدن در فضای دانشگاه کمک می‌کرد.» از او می‌خواهیم که درباره این حلقه برایمان بیشتر بگوید و او با این مقدمه که در هر دانشگاهی در آمریکا ادیان مختلف برای خودشان انجمن دانشجویی دارند، می‌گوید: «مسلمان‌ها برای خودشان انجمن دانشجویی اسلامی دارند. مسیحیان، یهودی‌ها، بودایی‌ها. حتی بعضی جاها که ایرانی‌های ناجور دارد، انجمن بهایی‌ها وجود دارد که خب حمایت‌های مالی بیشتری از آن‌ها می‌شود. میعادگاه ما هم نمازخانه بود و وقتی فردی وارد نمازخانه می‌شد از نحوه نماز خواندنش متوجه می‌شدیم شیعه است یا سنی و از قیافه‌اش هم حدس می‌زنیم که او شیعه عراق است، لبنان، سوریه یا بقیه کشورهای اسلامی. از همین جا ارتباط ما با هم شروع می‌شد و همین باعث می‌شد که خیلی خوشحال شویم؛ چراکه خیلی وقت‌ها ایرانی‌هایی هم می‌آمدند که خیلی اهل این مسائل نبودند و ما غصه می‌خوردیم!» از همان دوره لیسانس فعالیت‌های دانشگاهی‌اش را شروع کرده تا جایی که الان که دانشجوی دکتراست، مسئول انجمن اسلامی دانشگاهش شده است: «انجمن اسلامی در آمریکا را اولین بار شهید چمران پایه‌گذاری کرده است. یعنی یک انجمن اسلامی کلی بود به اسم «ام اس ای». بعد از آن هم که شهید چمران به لبنان رفتند، این انجمن شد «ام اس ای پی اس جی» یا «MSAPSG» یعنی انجمن اسلامی دانشجویان فارسی زبان. این انجمن در همه دانشگاه ها شعبه نداشت ولی آن انجمن اسلامی قبلی در همه دانشگاه آمریکا شعبه داشت. انجمن دانشجویی دانشجویان فارسی زبان را دانشجویان انقلابی تشکیل می‌دهند که هنوز با همان حال و هوای دوران شهید چمران هستند و هنوز بعد این همه سال همدیگر را برادر و خواهر صدا می‌زنیم و کوچکترها هم بزرگترهایشان را با لفظ خاله و عمو صدا می‌کنند. این فرهنگ از همان زمان باقی مانده است.»

خطیب نماز جمعه سنی‌ها شدم!

در عضویت در این انجمن اسلامی هم شیعه‌ها عضو هستند هم سنی‌ها و بحث شیعه و سنی در آن موضوعیت ندارد. اهمیت این مسئله را با یک خاطره برایمان تعریف می‌کند: «این قضیه به سال 2009، یک سال قبل از به هم ریختن سوریه برمی‌گردد. من یک بار که به عنوان مداح با کاروانی به  سوریه رفته بودم، در فرودگاه دمشق ساک و چمدان من روی زمین افتاد و کتاب‌های مذهبی و مداحیم بیرون ریخت. آقایی سوری شروع کردند به کمک کردن من و در همین حین هم حرف‌های اختلافی ضد شیعی می‌زدند. من هم تا حدودی عربی بلد بودم؛ اما نه در حدی که بتوانم با او مباحثه کنم؛ اما تا حدی که می‌توانستم به او گفتم که ما در آمریکا چون یک دشمن واحدی داریم، دیگر به اختلاف نمی‌توانیم فکر کنیم. البته کسانی هستند که با جهالت یا عناد به این اختلافات دامن می‌زنند؛ اما ما وحدت را وظیفه خودمان می‌دانیم و الحمدالله نتیجه آن هم موفقیت‌آمیز هم بوده است.» معتقد است که اگر ما شیعه‌ها در بین این اهل تسنن نباشیم، معاندان می‌توانند داخل آن‌ها نفوذ کنند و آن موقع هر برچسبی به شیعه بزنند.
و حالا رابطه آقای دردشتیان تا حدی با دوستان سنی‌اش خوب است که آن‌ها از او خواسته‌‌اند که خطیب نماز جمعه‌شان باشد: « رابطه ما به گونه‌ای بود که حتی جایی به من گفتند شما بیا و خطبه‌های نماز جمعه را بخوان و نماز را اقامه کن! این خیلی حرف است. یعنی شما رابطه‌ات با این‌ها آنقدر نزدیک شده و آنقدر به تو اعتماد دارند که پشت سر تو نماز بخوانند و چون سنی‌ها نماز جمعه را واجب می‌دانند، به هر قیمتی که شده این نماز را برگزار می‌کنند.»

مجبور شدم به زبان انگلیسی مداحی کنم

از کودکی به مداحی علاقه داشته و با حمایت‌های مادرش از شعر خوانی و دعاخوانی شروع کرده و به مداحی رسیده و الان مداحی را هم به زبان فارسی می‌خواند هم عربی و هم انگلیسی. البته تا چند سال پیش فقط مداحی فارسی می‌خوانده؛ اما چند سالی می‌شود که به زبان انگلیسی خواندش را هم شروع کرده است. کاری که اوایل خیلی هم آسان نبوده است: «مشکلی که ما با مداحی انگلیسی داریم این است که اشعاری که در زبان انگلیسی داریم مثل اشعار فارسی، منظوم نیستند و بیشتر اشعار سپید و نامنظوم هستند. این اولین مشکل ما در سبک‌سازی است؛ چون سبک‌ها محوریتش بر شعر کلاسیک است. دومین مشکل در ملودی است. اینکه مثلا روی سینه‌زنی ملودی بخوانیم که در این حوزه‌ها هم در زبان انگلیسی کار چندانی نشده است.» با تمام این مشکلات و سختی از خروجی مداحی‌های به زبان انگلیسی‌اش راضی است؛ چراکه خلا آن زیاد حس می‌شد: «قبل از اینکه مداحی را به زبان انگلیسی بخوانیم، می‌دیدیم که غیر ایرانی‌های زیادی در آن شرکت می‌کنند. حرارت و معنویتی که در این مجالس بود در جای دیگری پیدا نمی‌کردند. این‌ها می‌آمدند و ما غصه می‌خوردیم که برنامه‌ای نداریم که درخور آن‌ها باشد یا سخنرانی‌های ما را شرکت می‌کردند؛ در حالی که سخنرانی فارسی بود و مجبور بودند از جوان‌ترها کمک بخواهند تا برایشان  ترجمه کلمه به کلمه بکنند. خب این یک بحران بود برای ما؛ لذا بر اساس این نیاز ما کار را شروع کردیم.»

اولین مداحی انگلیسی را روی چهارپایه در منهتن خواندم

اولین مداحی انگلیسی‌اش را سال 2010 در خیابان پارک اونیوی منهتن در روزی که به روز حسین  معروف است، اجرا می‌کند. خودش می‌گوید: «آن موقع لهجه‌ام خیلی بد بود! چون با زبان و شعر انگلیسی خیلی انس نداشتم. شب قبلش روحانی مسجد به من گفت که اگر مداحی انگلیسی هم خوانده بشود، خیلی خوب است و من هم چون از سایه پدر به عنوان مربی اخلاقی و فکری خیلی استفاده می‌کردم، با همکاری ایشان از مجموعه شعرهایی که در زبان انگلیسی قبلا سروده شده بود، یک شعر واحد درست کردیم که شعر با شور و سوزی از آب درآمد و من فردای آن روز مثل بازار تهران، روی یک چهارپایه رفتم و این روضه را خواندم! که با استقبال  و واکنش‌های شیرینی مواجه شد؛ چون تازه این حرکت شروع شده بود. البته قبلا هم مداحی انگلیسی شده بود؛ اما نه با سبک ایرانی.» به طور کلی مداحی و سبک ایرانی را در جهان پیشتاز می‌داند.

مداحی که در آمریکا برای داعش خط و نشان  می کشد

اشعار را ابتدا از این ور و آن ور جمع‌آوری می‌کرده و به شعر سرودن هم رسیده است. قبل ترها اشعارش منظوم نبوده و درواقع امکان سینه‌زنی با آن وجود نداشته؛ اما کم کم اشعارش به بلوغ و وزنی می‌رسند که به کار سینه‌زنی هم می‌آیند. از او می‌پرسیم که برای کارهایش شاعر هم دارد یا خیر که در جواب می‌گوید: «به کثرتی که الان آقایان مداح در داخل دارند، خیر! اما چند نفری هستند و بعضی اشعار را هم باید خودم تنظیم کنم که در عین سادگی پویا هم باشد و هم قشر نخبه و هم قشر جوان را بتواند جذب کند. مثلا نباید از کلمات سنگین دانشگاهی استفاده کرد چون ممکن است حتی کسی که زبان مادری اش هم انگلیسی باشد، نتواند با آن ارتباط برقرار کند.» به اینجای مصاحبه که می‌رسد، از او می‌خواهیم تا برایمان یکی از آن مداحی‌هایش بخواند و او هم  برای یادگاری قطعه‌ای انگلیسی از مداحی ای را می‌خواند که نسخه فارسی‌اش به گوشمان خیلی آشناست. این مداحی را قبلا میثم مطیعی به زبان فارسی و عربی‌اش را خوانده بود و خواندن نسخه انگلیسی‌اش به او واگذار شده. مداحی سیاسی‌ای که برای تکفیری‌ها و داعشی‌ها خط و نشان می‌کشد و همین می‌شود سوال بعدیمان. از این می‌پرسیم که مخاطب شما در آمریکا رابطه‌اش با این اشعار سیاسی چگونه است و او ابتدا برایمان مقدمه‌ای می‌گوید: «اولا مومن عاقل و زیرک است. اصلا فلسفه شعر این است که ما حرفمان را به صورت شعر بگوییم نه به زبان عادی. لازم نیست مفاهیم عالی خود را به صورت مستقیم بیان کنیم. ما چند دسته مخاطب داریم. کسانی که میزانی از نگرش و بینش سیاسی دارند. برای این‌ها یک مطلبی باید ارائه شود. برای کسانی هم که راه و روش درستی دارند؛ اما هنوز گرایشی ندارند و هنوز به این بلوغ نرسیدند که باید موضعی داشته باشند هم باید مطلب متفاوتی ارائه شود و با یک عده دیگری هم هستند که ما کاری با آن‌ها نداریم!» و البته تشویق‌های همین مردم را قوه محرکه خود برای خواندن این مداحی سیاسی می‌داند گرچه این سیاسی‌خواندن‌ها خیلی وقت‌ها به جاهای باریک هم کشیده می‌شود و موانعی برای آن تراشیده می‌شود: «اگر موضوع به مراجع رسمی برسد، موانعی می‌گذارند یا مثلا در فرودگاه ما را بیشتر بازرسی بدنی می‌کنند؛ اما اگر واقعا کسی کاری که اقدام علیه امنیت آمریکا محسوب می‌شود را انجام  ندهد، نمی‌توانند به طور قانونی کاری به کار او داشته باشند؛ اما تا جایی که می‌توانند مانع‌تراشی می‌کنند.»

از ارمیای امیرخانی تا اشک‌های ظریف در مسجد امام علی نیویورک

از مسجد امام علی (ع) نیویورک می‌گوید و تفاوت‌هایش با مسجد محله‌اش در خیابان ایران: «فرق این مسجد با مساجد داخل ایران است که شما ممکن است که ببینید یک اهل تستن داخل مسجد آمده که ممکن است نگاه منفی هم به شیعه داشته باشد. او می‌آید و عقب مسجد بلند بلند حمد و سوره‌اش را می‌خواند تا حواس ها را به خود جلب کند تا بگوید من به اینکه شما شیعه‌اید معترضم؛ اما آمده‌ام در مسجدتان نماز بخوانم! این مسجد توسط آقا مرتضی تهرانی در محله کوئینز نیویورک تاسیس می‌شود. سرمایه خوبی هم برای این مسجد هزینه می‌شود. طی تاریخ اتفاقات هم زیادی برای این مسجد افتاده است. از آقای امیرخانی که با ارمیایش به این مسجد می‌رود و نماز می‌خواند تا آقای ظریف که در جلسات مداحی شرکت می‌کرد. آقای خزایی هم به این مسجد آمده‌اند. حتی آقای متکی وزیر سابق هم نماز عیدفطر در این مسجد خوانده‌اند.» این مسجد هم اهمیت سیاسی دارد هم اهمیت اجتماعی و مردمی؛ چرا اکثر ایرانی‌ها و سایر فارسی‌زبان‌های نیویورک‌نشین جایی جز مسجد امام علی ندارند. گرچه این مسجد فقط پاتوق فارسی‌زبان‌ها نبوده و آمریکایی‌های زیاذی به آن رفت‌وآمد داشته‌اند و حتی در آن مسلمان شده‌اند! این مسجد و روحانی‌اش حاج آقای اسلامی آنقدر تاثیرگذار بوده‌اند که اف بی آی بارها برای متوقف کردن آن تلاش‌هایی انجام داده است.

مسجد مجانی آفت بچه‌شیعه‌هاست

مسجد مجانی را برای بچه‌شعه‌ها آسیب می‌داند و معتقد است چرخ مسجد باید با پول‌های مردم بچرخد: «مسجد برای ما رایگان و همیشه در دسترس بوده است و متاسفانه این فرهنگ در خارج از کشور هم با خود برده‌ایم؛ در حالی که در مساجد خارج از ایران اینطوری نیست و وابسته به همان پولی  است که ما می‌دهیم و اگر در مساجد داخل کشور هم می‌خواهیم جوان‌های ما متدین‌تر شوند، باید بگذاریم جوان ها برای مسجد خرج کنند. باید احساس کنند که مسجد یک اداره دولتی نیست. مسجد مکانی است که برای آن‌ها ساخته شده و با پول آن‌ها زنده است. در آمریکا هم اکثر مساجد موفق فقط و فقط با پول مردمی جلو می‌روند. مسجد امام علی هم از زمانی که بنیاد علوی اموالش بلوکه شد، خیلی مردمی‌تر شد.» کتابخانه عظیم این مسجد، جلسات تفسیر قرآن و حتی کلاس‌های کامپیوتر و شنا هم از خدماتی است که این مسجد و سایر مساجد به مسلمانان‌های ساکن آمریکا ارائه می‌کنند. مسجد امام علی، مدرسه هفتگی هم دارد که احکام و عقاید در آن آموزش داده می‌شود.

صدای هیئت‌های ما به گوش شما نمی‌رسد

بحران اصلی‌اش در آمریکا را نداشتن رسانه قوی می‌داند: «خبرنگا واحد مرکزی خبر فقط یک نفر است که آن هم در یک دایره 24 مایلی محصور شده است و از آن فراتر نمی‌تواند برود؛ وگرنه ما در نیویورک هیئات بسیاری داریم که صدای آن‌ها به گوش رسانه‌های داخلی نمی‌رسد. و من خودم اصرار دارم ویدئویی از بعضی از جلسات تهیه کنم؛ ولو اینکه خیلی هم بی‌کیفیت باشد اما این‌ها در فضای مجازی پخش شوند تا صدای ما به گوش رسانه‌های داخلی و حتی در خود آمریکا هم برسد. از همان ابتدایی که وارد کار مداحی شده، تمام تلاشش را برای آموزش این فن به نوجوانان و کوچکترها کرده است. ولی با این حال باز دهه محرم که می‌شود از گوشه گوشه آمریکا او را به مسجد خود دعوت می‌کنند. خاطرات شیرین هم زیاد دارد: «من سالی که در مهدیه تورنتو بودم، بزرگترین جلسات را از لحاظ تعداد افراد تجربه کردم و جلسات 4-3هزار نفره داشتیم که مردم در سرمای سخت تورنتوی کانادا پشت درب مسجد می‌ماندند چون در مسجد دیگر جایی نبود و  مجبور می‌شدند به خانه‌هایشان برگردند. یک بار در یکی از همین جلسات یک نفر یک هدیه‌ای برای من آورده بود. اینجا مثل ایران هم ندارد که در دیگری وجود داشته باشدکه ذاکر  بتواند از آن خارج شود و همه چیز یک جاست و در این فضا مردم جلو می‌آیند و ابراز تشکر می‌کنند که البته این محبت مردم به اهل بیت است نه به شخص من. در همین فضا بانی مسجد فرشی را به من دادند و گفتند: آقایی که این فرش را آوردند که ظاهرش هم خیلی به دینداری هم نمی‌خورد و شاید اندیشه سیاسی‌اش هم قبل انقلابی باشد. آن آقا فرشی که روی آن وان یکاد  را نوشته بود را به شما هدیه دادند و برای شما یک برگه دست نویس گذاشته است. با این دست نویس من ساعت‌ها گریه کردم! آن آقا برای من نوشته بود که: تقدیم به برادری که بعد از سال‌ها گرما و شور محرم را به تورنتو برگرداند.»

مداحی در خانه مادر شهید در تورنتو کانادا

خاطره بعدی‌اش برمی‌گردد به مادر شهیدی در تورنتو ساکن هستند. مادری که دو پسر شهید به نام‌های محمدمهدی و محمدجواد دارد. پسر اول این مادر یعنی «محمدمهدی محمدی» در سن ده سالگی و پیش از انقلاب به شهادت می‌رسد و محمدجواد هم که در جبهه به شهادت می‌رسد. خودش خاطره شیرینش از این مادر را اینگونه آغاز می‌کند: «حضرت آقا هم در مدت ریاست جمهوریشان که این خانواده در ایران بودند، به دیدار این خانواده می‌آیند و قرآنی را با دستخط خودشان به آن‌ها هدیه می‌کنند که به من هم این دست‌نویس درون قرآن را به من نشان دادند. این مادر شهید به غیر از فعالیت در مسجد، ایام اربعین و فاطمیه در خانه‌اش برنامه روضه زنانه می‌گیرد و آن‌هایی را هم دعوت می‌کند که اغلب مسجد نمی‌روند و بیشترشان بی‌حجاب هستند و یادم هست اتاقی بالای خانه‌اش بود که من را از پله‌ها بالا می‌برد که من برای آن‌ها روضه بخوانم و بعدها همین خانم‌های بی حجاب می‌آمدند و تشکر می‌کردند و می‌گفتند این روضه شما ما را برد به فضای سال‌های پیشی که مثلا به مدینه یا مکه رفته بودیم. خاطره بعدی را هم از کاروان کربلای فاسی‌زبانان برایمان می‌گوید: «در سال 2009 در مسجد امام علی بودیم و داشتم رجز حضرت عباس را که قبلا آقای کریمی خوانده بودند را به اقتباس از ایشان می‌خواندم و مردم هم با شور جواب می‌دادند. بعد از این مراسم دعا کردم و گفتم هر کس هر حاجتی دارد، من که کربلا می‌خواهم! چند ماه بعد روحانی یکی از مراکز فارسی‌زبان‌هابه من زنگ زد و گفت که ما عازم سوریه و کربلا هستیم و دوست داریم شما هم همراه ما بیایید.»

انقلاب ایران محور وحدت شیعه و سنی

با شیعه‌های غیر ایرانی هم حشر و نشر دارد و معتقد است که «انقلاب اسلامی» محور وحدت بین شیعه‌ها و حتی شیعه و سنی است .مبلغان اسلامی دیگر کشورها هم در نیویورک هستند که برای تبلیغ اسلام غیرناب خود به فعالیت می‌پردازند و به گفته مداح جوان نیویورک‌نشین همیشه ما در این کارزار بازنده هستیم؛ چرا که نه ثروت آن‌ها را داریم نه نظام فرهنگی ما برای این تبلیغ تلاشی کرده‌اند: «من این قضیه را به عنوان گلایه یا توقع مطرح نمی‌کنم. این یک واقعیت است که عربستان سعودی با پول هنگفت نفت در ترویج اسلام غیرناب خودش فعالیت بکند. من در مساجد آن‌ها هم شرکت کرده‌ام. شما واقعا احساس صمیمیت نمی‌کنید و حس می‌کنید که وارد یک فضای رسمی شده‌اید و مردم در آن مسجد فقط نماز می‌خوانند و بس و این به نظر من مرگ یک مسجد است. فلسفه مسجد در اسلام این است که یک مرکز تجمع مردمان باشد؛ نه فقط برای عبادت.»

سعی می کنیم بچه ها را بیشتر جذب کنیم

برای آغاز مراسم مداحی‌اش در ابتکارات جدیدی دارد که خودش نام آن را گذاشته «اقدامات انقلابی»: «محرم امسال به جای دعای مرسوم امام زمان، با دعای عرفه امام حسین شروع کردیم. دعای غریبی که فقط یک بار در سال بدون توجه به معارف آن خوانده می‌شود و می‌رود تا سال بعد که دوباره به همین شکل قرائت شود. ما تکه‌های مهمی از این دعا را برای محرم جدا کردیم و با ترجمه روان کنارش می‌خواندیم که این اشک ها و  مناجات ها، دل‌ها را برای روضه و درک مصیبت اهل بیت آماده می‌کرد. از این روضه‌های سنگینی هم که داخل خوانده می‌شود، تا حد امکان پرهیز می‌کنیم.»آقای دردشتیان تمام تلاشش ر برای جذب کوچکترها به مسجد می‌کند تا جایی که برخلاف هیئت‌های سنتی در ایران، ردیف اول سینه‌زن‌هایش را به کودکان و نوجوانان قرار داده؛ حتی اگر این کار باعث شود نظم سینه‌زنی هیئت به هم بخورد. به اینجای مصاحبه که می‌رسد هیجان زده برایمان از شور و شوق بچه‌هایی می‌گوید که حالا دیگر در بطن و متن مسجد هستند نه در ردیف‌های عقب و پشت پدر و مادرهایشان: «در آمریکا مثل ایران نیست که به بچه‌ها آموزش بدهیم که ساکت بنشینند و سروصدا نکنند و اگر جایی را به عنوان مهدکودک برای آن‌ها درست نکنیم، این بچه‌ها آزادند که بیایند داخل مسجد و بدوند؛ بدون اینکه از کسی بترسند و همین بچه با تمام شیطنت‌هایش موقع سینه‌زنی اشتیاق و شور زیادی از خودش نشان می‌دهد و با اینکه شاید خیلی هم به زبان فارسی آشنایی نداشته باشد، نوحه‌های فارسی را تکرار می‌کند!»

هیئت آنلاین راه اندازی کردیم

یکی از ظرفیت‌های مهم در عرصه مداحی را مولودی و شریک شدن در شادی اهل بیت می‌داند چرا که دشمن اسلام و اهل بیت ما را مردمی همیشه عزادار و همیشه افسرده می‌داند: «ازظرفیت مولودی‌ها و اعیاد به خوبی می‌توان برای این تغییر نگرش استفاده کرد.»پای هیئت‌های هفتگی‌اش به فضای مجازی هم کشیده شده است تا سه سالی هم مداح «هیئت آنلاین» نیویورک شود: «اول از اتاق‌های گفت‌وگوی یاهو شروع شد که دور هم جمع می‌شدیم و دعای کمیل می‌خواندیم. مشکل ما هم این بود که جوان‌های زیادی در شهرهای دیگر دانشجو بودند و هیچ دسترسی به هیئت زنده هم نداشتند و چقدر این جوان صوت آقای سماواتیان یا غیره را گوش بدهد؟ و دلش می‌خواهد جایی باشد که این دعا را زنده بخواند و برای این مخاطب ما، بهترین وسیله همین هیئت آنلاین بود که تاسیس شد.»

تقریبا می‌توان گفت مهدی دردشتیان تنها مداح ایرانی ساکن آمریکا است؛ اما وقتی این لفظ را به او نسبت می‌دهیم، می‌گوید: «نمی‌دانم این واژه برای من خیلی سنگین است!»

بعد از گذشت این همه سال دوری‌اش از وطن،هنوز هم دلش اینجا در ایران است و وقتی می‌پرسیم دوست دارد برگردد یا نه بلافاصله جواب می‌دهد: «بله حتی در این سفر  هم برای ماندن تقلا کردم. شما نمی‌فهمید وقتی وارد فرودگاه امام خمینی می‌شوید و کسی که پشت باجه نشسته به شما می‌گوید: سلام چه حسی دارد!  وقتی احساس می‌کنید که در مملکت شیعه نفس می‌کشید. وطن جایی است که محبین امیرالمومنین در آن جمع شده باشند. ضرورتا مرزبندی ندارد و من این وطن را واقعا دوست دارم. با اینکه گاهی از نبود یک سری زیرساخت فرهنگی در کشور غصه می‌خورم اما در مجموع اگر روزی احساس کنم در ایران موثر خواهم بود، آن روز قطعا از خدا می‌خواهم که خودش مقدمات ورودم را رقم بزند.»

فارس

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

 به گزارش فنافر، نمایندگان مجلس به دنبال اعلام وصول طرحی هستند که براساس آن سازمان نظام مهندسی فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشور ایجاد شود.
به گزارش خبرنگار مهر، طرح نظام مهندسی فناوری اطلاعات و ارتباطات با پیشنهاد نمایندگان کمیسیون صنایع و معادن و امضای بیش از ۵۰ نماینده، در دستور کار بررسی مجلس شورای اسلامی قرار گرفته است.
این طرح با هدف ساماندهی و نظام مند کردن بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور از سوی نمایندگان تهیه شده و ایجاد محیط امن و مناسب برای جذب سرمایه گذاری و حمایت از بخش خصوصی در حوزه کسب و کار الکترونیکی، حمایت از توسعه فناوری بومی و تولیدکنندگان سخت افزار داخل کشور، تقویت بخش خصوصی در صنعت ICT، توسعه و ارتقاء خدمات به شهروند، حمایت از صادرات خدمات فنی و مهندسی، نرم افزار و سخت افزار و همچنین اشتغال زایی با توجه به فارغ التحصیلان حوزه فناوری اطلاعات کشور از جمله مهمترین اهداف آن محسوب می شود.
طرح نظام مهندسی فناوری اطلاعات و ارتباطات در حالی قرار است به زودی در مجلس اعلام وصول شود که از سال ۸۴ و با امضای رئیس جمهور وقت، سازمان نظام صنفی رایانه ای کشور با اهدافی مشابه، ایجاد شده است؛ از طرفی شورایعالی انفورماتیک نیز، دیگر نهادی است که با اهدافی اینچنینی فعالیت می کند.
با وجود اینکه این طرح موافقان و مخالفان بسیاری دارد، هفته گذشته محمود واعظی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در سفر استانی خود به همدان نیز به ایجاد نظام مهندسی ICT اشاره کرد و گفت: طرح ایجاد نظام مهندسی رایانه ای در مجلس شورای اسلامی مطرح است و ما نیز از طریق معاونت امور مجلس این موضوع را پیگیری خواهیم کرد.
قرار است این طرح به زودی به هیات رئیسه مجلس تقدیم شود.

ای تی آنالیز

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

 به گزارش فنافر، با ورود چهار عنوان انیمیشن جدید غیر مجاز که بدون دریافت پروانه نمایش از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی  به صورت گسترده در سراسرکشور توزیع شده اند، اتحادیه شرکتهای ویدئو رسانه (سینمای خانگی) ایران در اطلاعیه ای ضمن اعلام اسامی این عناوین از خانواده ها، علاقه مندان شبکه نمایش خانگی و عموم مردم درخواست کرد از خرید عناوین مذکور خودداری کنند.

این تشکل صنفی در اطلاعیه ای اعلام کرد: متاسفانه روند رو به رشد تولید و توزیع انیمیشن های غیر مجاز در شش ماهه امسال  شدت یافته و برخی سودجویان با بهره گیری از فضای موجود، فعالیت غیر قانونی خود را در سایه بی توجهی مدیران سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به طرز چشمگیری گسترش داده و در طول هر ماه تعدادی از فیلم های انیمیشن روز دنیا را بدون دریافت مجوز از سازمان سنیمایی به شکل حرفه ای دوبله، تولید و در سراسر کشور توزیع کرده و سودهای کلانی به جیب زده اند.

در بخش دیگری از این اطلاعیه به تلاش های اتحادیه شرکتهای ویدئو رسانه (سینمای خانگی) ایران برای تعامل حداکثری با ستاد صیانت و حمایت از محصولات سینمایی از طریق تماس های تلفنی، برگزاری نشست و ارسال برنامه های مدون برای مبارزه ریشه‌ای با سودجویان و تکثیر کنندگان غیر مجاز محصولات نمایش خانگی به ویژه انیمیشن های خارجی اشاره و از بی تفاوتی ستاد مذکور به مراتب فوق و همچنین انجام اقدامات جزیی و برنامه های نمایشی انتقاد شده است.

در اطلاعیه اتحادیه شرکتهای ویدئو رسانه (سینمای خانگی) ایران همچنین تصریح شده : این اتحادیه تا زمان حل ریشه ای مشکل انیمیشن های غیر مجاز در سایه بی تفاوتی سازمان سینمایی نسبت به شبکه نمایش خانگی در سالی که اصطلاحا از سوی مسئولان این سازمان سال نمایش خانگی نیز نامیده شده است، وظیفه خود می داند تا در حد توان و امکانات محدود خود و همچنین همیاری اهالی محترم رسانه های جمعی و نمایندگان محترم توزیع مویرگی و شاهرگی محصولات نمایش خانگی، نسبت به اطلاع رسانی اسامی فیلم های غیر مجاز موجود در شبکه نمایش خانگی جهت صیانت از حریم امن و اخلاقی خانواده های محترم، علاقه مندان شبکه نمایش خانگی و عموم مردم عزیز  اقدام نماید.

بر همین اساس این اتحادیه از عموم مردم در خواست کرد تا از خرید چهار عنوان انیمیشن غیر مجاز به اسامی:باب اسفنجی در شکار عروس دریایی،  اولین فیلم سینمایی گوسفند زبل(بره ناقلا)،مینیون ها ۲۰۱۵،باب اسفنجی (پاتریک کوچولو) جدا خودداری کنند.

این اتحادیه همچنین از نمایندگان عمده توزیع و فروش محصولات نمایش خانگی در سراسر کشور درخواست کرد هر چه سریعتر و راسا نسبت به جمع آوری عناوین یاد شده از بازار اقدام و اسامی خاطیان را به اتحادیه شرکتهای ویدئو رسانه ایران اعلام کنند. این اطلاعیه همچنین از عموم مردم تقاضا کرد تا در صورت مشاهده فروش چنین اثاری در مراکز فروش، اطلاعات مربوطه را به شماره تلفن و یا نمابر ۰۲۱۸۷۱۹۵۰۰۰ و یا رایانامه info@evri.ir  اعلام کنند.

رجا نیوز

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

 به گزارش فنافر، تعدادی از این فروشگاه های آنلاین به کاربران امکان می دهند محصولات مختلف را مشاهده کرده و اقلام مورد نظر را به طور مستقیم بر روی شبکه های اجتماعی خریداری کنند. در برخی موارد هم کاربران به سایت شرکت های یاد شده هدایت می شوند.

در حال حاضر تعدادی از خرده فروشان و شرکت های تجارت الکترونیک در حال تست و بررسی این قابلیت ها بر روی نسخه رومیزی و موبایل فیس بوک هستند. البته اسامی این شرکت ها افشا نشده است.

در ماه های اخیر فیس بوک تلاش فراوانی کرده تا خدمات تجارت الکترونیک را در وب سایت خود ارائه کند. با توجه به اینکه این شبکه اجتماعی دومین سایت پربازدید جهان است از پتانسیل فراوانی برای ارائه خدمات تجارت الکترونیک برخوردار است.

این شرکت در حال حاضر از محل ارائه خدمات تبلیغاتی و فروش داده های کاربران به اشخاص و شرکت های ثالث درآمد فراوانی کسب می کند و با ارائه خدمات تجارت الکترونیک بر میزان این درآمد خواهد افزود. این ابتکار عمل ممکن است درامد تبلیغاتی فیس بوک را هم افزایش دهد.

این شبکه اجتماعی در سال 2011 هم برای ارائه خدمات تجارت الکترونیک به برخی سایت ها و شرکت ها تلاش کرد. اما این ابتکار عمل چندان مورد توجه قرار نگرفت و بعد از شش ماه متوقف شد.

فارس

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

به گزارش فنافر، چهار سال و یک ماه از رونمایی شبکه اجتماعی گوگل‌پلاس گذشته است. تقریباً همه باور کرده‌اند نام این سرویس نیز باید به فهرست پروژه‌های شکست‌خورده گوگل اضافه شود. حتا در یک دوره‌ای گوگل‌پلاس به شهر ارواح دنیای اینترنت شهره یافته بود چون هرکسی در آن یک حساب کاربری داشت ولی هیچ فعالیتی نمی‌کرد. برخی از کاربران یادشان رفته در گوگل‌پلاس حساب کاربری دارند و اگر به سختی یادشان بیاید که از همان نام ایمیل خود برای نام کاربری استفاده کردند، رمزعبور را هرگز به خاطر نخواهند آورد.

«گوگل هنگامی که گوگل‌پلاس را معرفی کرد، فریاد زد کشنده شبکه‌های اجتماعی دیگر و به طور خاص فیس‌بوک است. بهتر است بگوییم تنها هدف تعریف شده برای گوگل‌پلاس همین بود: سرنگونی فیس‌بوک.»

نام گوگل‌پلاس با نام Vic Gundotra عجین شده است. مهندس تاجرمآب هندی که بسیاری موسس و معمار ارشد گوگل‌پلاس می‌خوانندش و البته عامل شکست این شبکه اجتماعی! گوندوترا در دوره‌های مختلفی کارمند شرکت گوگل بود و در آخرین حضورش به عنوان سخنگوی این شرکت، لری پیج از موسسان گوگل را متقاعد کرد دوباره بعد از یک دهه دوری، به راس مدیریت گوگل برگردد و به عنوان مدیرعامل از سال ۲۰۱۱ مشغول به کار باشد. کارمندان گوگل گوندوترا را یک شخصیت کاریزماتیک و سیاسی می‌دانند که در جلسات مدیریتی خیلی خوب سخنرانی کرده و توجه مدیران ارشد را به سوی ایده‌ها و نظرهایش جلب می‌کند. یکی از مدیران اجرایی سابق گوگل با قاطعیت می‌گوید: «وی یک باگ ثابت در گوش لری بود و مدام تکرار می‌کرد “فیس‌بوک آمده است تا ما را نابود کند؛ فیس‌بوک آمده است تا ما را نابود کند”. من مطمئن هستم ویک آن‌قدر لری را ترساند تا بالاخره مجبور به واکنش شد و گوگل‌پلاس را راه‌اندازی کرد.» جالب است همین آقای ویک گوندوترا وقتی مطمئن می‌شود گوگل‌پلاس یک پروژه شکست خورده است و به سوددهی نمی‌رسد، در ۲۴ آوریل ۲۰۱۴ از گوگل جدا می‌شود.

 vic-gundotra-640x418

داریم درباره تصمیم‌گیری‌های مدیریتی سال ۲۰۱۰ این شرکت صحبت می‌کنیم؛ برهه‌ای که هیچ چیزی و هیچ کسی گوگل را تهدید نمی‌کرد یا نمی‌توانست تهدید کند. این شرکت غول و قدرت اول بلامنازع اینترنت و وب بود. سال‌های طولانی روی کاربران آنلاین سلطه داشته و اکنون نیز با پلتفرم موبایل اندروید سعی می‌کرد به یک بازیگر بزرگ در بازار گوشی‌های هوشمند تبدیل شود. در سراسر جهان از سرویس گوگل‌مپ او استفاده می‌کردند و میلیون‌ها کتاب را ایندکس کرده و تازه شروع به ساخت خودروهای خودران کرده بود. گوگل در عرصه‌های بسیار زیادی به موفقیت رسیده و فقط در یک حوزه شکست‌های پی در پی را تجربه کرده بود: شبکه‌های اجتماعی. با یک جست‌وجوی ساده در اینترنت می‌توانید فهرست بلندی از شبکه‌های اجتماعی که به دست این شرکت ساخته و بعد تعطیل شدند را پیدا کنید. در سال ۲۰۰۴، Orkut چند روزی قبل از فیس‌بوک راه‌اندازی شد و به سرعت نیز به فراموشی سپرده شد. Reader یک فیدخوان محبوب بود که در سال ۲۰۰۵ افتتاح شد و در سال ۲۰۱۳ بسته شد. Wave یک شبکه ارتباطی بود که در ژانویه ۲۰۱۲ شروع به کار کرد و سی آوریل ۲۰۱۲ به بایگانی سپرده شد. Buzz نیز یک شبکه اجتماعی نگون‌بخت بود که برای جی‌میل ساخته شده ولی خیلی زود به مشکلات حقوقی برخورد کرد و در سال ۲۰۱۰ بسته شد.

در این سال‌هایی که گوگل به طور تصادفی یک شبکه اجتماعی به راه می‌انداخت و به طور تصادفی شکست می‌خورد، فیس‌بوک در حال رشد و بزرگ شدن بود. در سال ۲۰۱۰، ارزش سهام فیس‌بوک برابر ۱۴ میلیارد دلار با ۵۰۰ میلیون کاربر(حساب‌های کاربری با نام واقعی، تاریخ تولد، عکس‌های خانوادگی و شبکه‌ای از اخبار) بود. در این زمان، گوگل شرکتی بسیار بزرگ‌تر از فیس‌بوک با ارزش بازاری تقریباً ۲۰۰ میلیارد دلاری است. چیزی که گوگل از دست داد، زمان و کارمندانش بود. کارمندان پروژه‌های شبکه‌های اجتماعی تعطیل شده یکی پس از دیگری از این شرکت خارج و مستقیماً به استخدام فیس‌بوک درمی‌آمدند. پاول آدامز یکی از همین کارمندان است. پاول جزو طراحان گوگل‌پلاس و ایده Circles بود که بعداً به تیم توسعه‌دهندگان فیس‌بوک می‌پیوندد. وی می‌گوید در حالی که فیس‌بوک یک تهدید جدی برای ما بود، روی شبکه اجتماعی Google Buzz دچار اشتباه شدیم و نمی‌دانستیم اکنون چه‌کار باید کرد.

 ظهور و سقوط گوگل‌پلاس

گوگل هنگامی که گوگل‌پلاس را معرفی کرد، فریاد زد کشنده شبکه‌های اجتماعی دیگر و به طور خاص فیس‌بوک است. بهتر است بگوییم تنها هدف تعریف شده برای گوگل‌پلاس همین بود: سرنگونی فیس‌بوک. گوگل اخیراً اعلام کرده است در پی اشکال‌زایی عمده و سراسری این پروژه است و به طور خاص «اشتراک‌گذاری آنلاین» است. یعنی می‌خواهد موانع اصلی ارتباط این شبکه را با دیگر سرویس‌های گوگل برطرف کند تا هر کاربری با ورود به گوگل‌پلاس بتواند با سرویس‌های دیگر نیز به راحتی در تعامل باشد؛ مثلاً همزمان با یوتیوب اطلاعات تبادل کند.

این اظهارات گوگل به خوبی نشان می‌دهند که این شرکت هنوز در سردرگمی تعیین تکلیف شبکه اجتماعی است که با بلندپروازی راه‌اندازی کرد ولی خیلی زود فهمید کلافی پیچ در پیچ است که خودش نیز وسط آن گرفتار شده است. رویکرد جدید گوگل این است که هر کسی در دنیا را با ترفند اشتراک‌گذاری آنلاین عکس و ویدیو به سوی گوگل‌پلاس هل بدهد. بردلی هورویتز، مدیر گوگل‌پلاس در آخرین پست وبلاگش عنوان می‌کند گوگل اوایل امسال روی سرویس‌های محبوبی مانند Photos و Hangouts تغییر رویکرد و نگرش داده و مشغول کار دوباره روی آن‌ها است تا شاید بتواند این‌ سرویس‌ها را به عنوان یک هسته مرکزی متصل‌کننده کاربران به یکدیگر روی گوگل‌پلاس فعال کند و از این طریق بتواند تجربه شبکه اجتماعی جدید و جذابی برای آشتی کاربران خلق کند. به نظر می‌رسد گوگل خیلی دیر متوجه شده ابتدا باید اهدافی کوچک و عملیاتی برای سرویس‌ها و شبکه‌های اجتماعی‌اش تعریف کند و بعد به سراغ آرمان‌های بزرگ برود. گوگل پلاس به یک شاه‌بیت مورد علاقه در صنعت فناوری تبدیل شده است اما پشت‌سرش موضوع‌هایی مهم و تکان‌دهنده وجود دارد. در ماه گذشته، گفت‌وگوهایی با تعدادی از کارمندان و تحلیل‌گران گوگل انجام گرفته است و آن‌ها به شرط ناشناس ماندن و فرار از مجازات؛ اعتراف کردند در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ به شدت مشغول گول زدن و ترساندن گوگل از فیس‌بوک با هدف ربودن کارمندان، تبلیغات و کاربران بودند. گوگل وقتی متوجه این جریان خزنده داخلی در شرکت‌اش و در میان کارکنان‌اش می‌شود، همه توان خود را بسیج کرده و به مقابله می‌پردازد ولی در مقابل یک شرکت استارت‌آپ جوان ناشیانه عمل می‌کند.

larry-page-640x393

گوگل‌پلاس بدون هیچ‌گونه برنامه یا طرح مشخصی برای متمایز بودن از فیس‌بوک راه‌اندازی شد. در واقع، شرط‌بندی روی یک رهبر کاریزماتیک با یک چشم‌انداز ناقص و نادیده گرفتن نیاز به یک کشش در شبکه‌های اجتماعی بود. به همین دلیل، بسیاری از کاربران گوگل‌پلاس هیچ بهانه یا دلیلی برای سر زدن به آن نداشتند و مانند مردمان مرده یک شهر تصور می‌شدند که میان هر کدام‌شان دیواری بزرگ کشیدند. مرگ آهسته گوگل‌پلاس به خوبی تصویری از یک شرکت بزرگ فناوری را نشان می‌دهد که وقتی با تهدیدی روبرو می‌گردد، شروع به تلاش می‌کند و بعد در این نوآوری شکست می‌خورد. پروژه گوگل‌پلاس منجر به برخی سرویس‌های خلاقانه جدید برای گوگل شد ولی هیچ‌گاه در قامت یک شبکه اجتماعی نتوانست ظاهر شود و تهدیدی برای رقبا محسوب گردد. اکنون، فیس‌بوک بیش از ۱٫۴ میلیارد کاربر و ارزش بازاری کمی بیشتر از نصف ارزش بازار گوگل را دارا است. هنوز فیس‌بوک مشغول ربودن کارمندان گوگل است. این شرکت به همراه توییتر روش‌هایی برای کاهش سهم بازار گوگل از تبلیغات آنلاین پیدا کردند.

 «وقتی گوگل‌پلاس رونمایی شد، همه با هم گفتیم “اینکه شبیه فیس‌بوک است؛ پس ایده بزرگ پشت سر آن کجاست؟ فقط یک شبکه اجتماعی است”»

یکی دیگر از مدیران محصول سابق گوگل که در پروژه گوگل‌پلاس نیز فعالیت داشته می‌گوید:« گوگل‌پلاس با یک هویت گسسته و درهم‌ریخته ساخته شد و گراف اجتماعی که به دور تمامی محصولات و سرویس‌های گوگل تنیده شده و کاربر باید با این هویت لاگین کند.» او می‌گوید گوگل نمی‌تواند تشخیص بدهد مقصد بعدی کاربران روی شبکه‌های اجتماعی کجاست و سرویس‌ها و محصولات به کجا هدایت شوند ولی فیس‌بوک در این موضوع مهارت دارد. کنت والکر، یک مشاور عمومی گوگل در یک جسله با مدیران کسب‌وکارهای آلمانی درباره گوگل‌پلاس جزئیات زیادی را پرده‌برداری می‌کند و از شبکه‌های اجتماعی به عنوان یکی از نام‌های درون فهرست بلند پروژه‌های ناموفق گوگل نام می‌برد.

مارس صد روزه

گوگل برای راه‌اندازی شبکه اجتماعی‌اش تلاش زیادی کرد و تمام سرمایه و امکانات خود را به کار گرفت. تعریف یک پروژه با کدنام Emerald Sea و جدول زمانی کاری ۱۰۰ روزه برای رونمایی به همراه اختصاص کامل یک ساختمان مخفی و انتقال مدیرعامل و کارکان به آن‌جا همگی از عزم جدی یک شرکت فناوری برای نمایشی بزرگ خبر می‌دهند. گوندوترا در سال ۲۰۱۱ هنگام گفت‌وگو با نشریه وایرد قبل از رونمایی گوگل‌پلاس می‌گوید: «ما در حال تبدیل کردن گوگل به یک مقصد بزرگ اجتماعی در سطح و مقیاس بسیار وسیع هستیم که تا کنون سابقه نداشته است. در حال درخواست سرمایه‌گذاری بیشتر و همین‌طور نیروی انسانی بیشتر هستیم؛ به طوری که برای هیچ پروژه دیگری سابقه نداشته است.» متاسفانه این روزها گوندوترا به ایمیل‌هایی که درباره گوگل‌پلاس می‌پرسند، جواب نمی‌دهد و خود شرکت گوگل نیز پاسخ‌گو نیست. یکی از کارمندان سابق گوگل درباره سرعت و سختی کار در ماه‌های اولیه شروع پروژه گوگل‌پلاس می‌گوید: «یک دیوانگی مطلق بود. بهترین روش برای موفقیت در اکوسیستم ویک این است که سریع باشید. او روی تلاش و فعالیت کارکنان به شدت تعصب دارد و نیاز دارد روی یک استراتژی کار زیادی انجام شود.»

Screen-Shot-2015-07-28-at-10.23.31-AM

برای کارمندان بخش‌های دیگر گوگل، رویکرد این شرکت نسبت به گوگل‌پلاس کاملاً رادیکالی به نظر می‌رسید. چون غالب پروژه‌های گوگل در مقیاس کوچکی شروع شده و به طور ارگانیک توسعه یافته یا از درجه اهمیت بالاتری برخوردار شدند. شبکه Buzz که شاید سلف اضطراری گوگل‌پلاس باشد، به سختی ده کارمند استخدام کرد اما گوگل‌پلاس برای شروع بیش از هزار کارمند را از بخش‌های مختلف گوگل به درون خودش جذب کرد. یکی از کارمندان گوگل می‌گوید: «نمی‌دانستیم مهندسان ما سر از کجا درمی‌آوردند!». گوگل به شکل استادانه‌ای سیستم ویدیوکنفرانس داخلی شرکت را به بخش‌های مختلفی مجزا کرده و کارمندان این بخش‌ها را روی سیستم ویدیوچت Google+ Hangouts متمرکز می‌کند. این کارمندان در صورت موفقیت پاداش خوبی می‌گرفتند. در این برهه، گوگل به شدت پنهان‌کاری می‌کرد و دست به وضع قوانین و سیاست‌هایی می‌زد که در گذشته سابقه نداشته است. همه‌چیز زیر نظر مستقیم مدیرعامل راهبری می‌شد. انگار گوگل به تعریف جدیدی از خود رسیده بود و آن «هر چیزی مجزا از بقیه» بود.

google-plus-stream

محصول نهایی، در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱ رونمایی شد و شامل چندین ویژگی جدید و بدیع بود: Circles برای گروه‌بندی مخاطبین و سفارشی‌سازی اطلاعاتی که باید به اشتراک گذاشته شود، Hangouts برای گروه‌های چت ویدیویی و Photos که شامل ابزارهای ویرایش عکس مناسبی بود. با این حال، کاربران گوگل، رسانه‌ها و حتا خود کارمندان گوگل خیلی زود به این نتیجه رسیدند که گوگل‌پلاس چیزی شبیه فیس‌بوک است با کمی ویژگی‌های به عاریت گرفته شده از توییتر. یکی از کارمندان سابق گوگل می‌گوید: «وقتی گوگل‌پلاس رونمایی شد، همه با هم گفتیم “اینکه شبیه فیس‌بوک است؛ پس ایده بزرگ پشت سر آن کجاست؟ فقط یک شبکه اجتماعی است”». کارمند دیگری می‌گوید: « بعد از این همه هیاهو ما در پایان چیزی را دیدیم که بسیار عادی توسعه داده شده بود.»

 واقعاً کار نمی‌کند

بسیاری از کارمندان تیم توسعه گوگل‌پلاس مدعی بودند یک شبکه اجتماعی جدید با سازمان‌دهی اطلاعات متفاوتی ساختند که دیگر شبکه‌های اجتماعی را به مبارزه می‌طلبد ولی همیشه احساس و ادراک کاربر درست قضاوت می‌کند. تصورهای اولیه این بود که گوگل با میلیاردها کاربری که در اختیار دارد، به راحتی می‌تواند در فاز اول چندین میلیون عضو داشته باشد. یکی از کارمندان سابق گوگل دراین باره می‌گوید: «اگر شما به طور واضح و روشنی نگاه می‌کردید، متوجه می‌شدید مردم تمایلی به ارسال کامنت ندارند، دوباره به سراغ این سرویس برنمی‌گردند و واقعاً محصولی نیست که قابلیت درگیر شدن با کاربر را داشته باشد. بعد از شش ماه این احساس به وجود آمد که این سرویس واقعاً کار نمی‌کند.»

google+-birthday-640x386

برخی‌ها تقصیر را به گردن ساختار بالا به پایین (top-down) گوگل‌پلاس انداختند و اینکه تیم رهبری این پروژه موفقیت را تنها در ساختن یک شبکه اجتماعی دیدند. شکست‌ها و اطلاعات ناامیدکننده پروژه اصلاً دیده نمی‌شد. یکی از کارمندان گوگل می‌گوید: «اعتقاد ذهنی ما این بود که همیشه به یک ویژگی خارق‌العاده برای اوج گرفتن نیاز داریم.» گوگل طی چند سال بعدی سعی کرد سرویس ویدیو hangout را بهبود ببخشد و برخی قابلیت‌های هوشمند بدان اضافه کند. همچنین، الگوریتم‌های ویرایش تصاویر و امکانات جست‌وجوی هوشمند را به گوگل‌پلاس اضافه کند. این کارها کمی نظرات منفی پیرامون این شبکه اجتماعی را تغییر داد و باعث ستایش گوگل شد ولی فقط کمی اوضاع را بهتر کرد. به نگاهی به گذشته، چندین کارمند و تحلیل‌گر این پروژه اعتقاد دارند ویژگی‌ها و رویکردهایی مانند موبایل و پیغام‌رسانی که توسط فیس‌بوک به خوبی درک و اجرا شدند، توسط تیم مدیریتی گوگل شناسایی نشدند و هیچ کار متمرکزی روی آن‌ها انجام نشد. مجموعه‌ای از برنامه‌های کاربردی مستقل به جای یک شبکه اجتماعی می‌توانست موفقیت کسب کند. طرحی که فیس‌بوک از خارج از مجموعه خود دزدید و بعد پیاده‌سازی‌ کرد. آدامز از کارمندان سابق تیم توسعه گوگل‌پلاس می‌گوید: «اکنون، چه کسی احساس می‌کند فیس‌بوک یک شبکه اجتماعی است؟ غالب مردم این سرویس را مانند یک دورهمی و سرگرمی شبانه تلقی می‌کنند و دوست ندارند ازش خارج شوند. فیس‌بوک دروازه‌های بهتری برای ارتباط مردم با یکدیگر باز کرده است و از نظر فنی نیز بهتر اجرا می‌شود. پس، مردم نیازی به یک نسخه دیگر از فیس‌بوک ندارند.»

 تخریب و بازسازی گوگل‌پلاس

در اوایل سال ۲۰۱۴، کمی کمتر از سه سال بعد از راه‌اندازی، تیم گوگل‌پلاس مجبور شدند ساختمان آرزوها را ترک و به محوطه باز دیگری اسباب‌‌کشی کنند. گوندوترا، مدیر گوگل‌پلاس نیز اعلام کرد در ماه آوریل از این شرکت جدا و «سفر جدید» دیگری را آغاز خواهد کرد. در تمام مدتی که گوندوترا ریاست بخش اجتماعی گوگل را برعهده داشت، با رفتار و تصمیم‌هایش باعث تحریک و الهام‌بخشی کارمندانش و عصبانیت کارمندان بخش‌های دیگر می‌شد. کارمندان مختلفی که به طور مستقیم با وی همکاری کردند می‌گویند مرتباً به سراغ امکانات و ملک‌های بخش‌های دیگر گوگل و تصرف‌شان به نفع گوگل‌پلاس رفته است. دوستی عمیق و نزدیکی زیاد به لری پیج باعث می‌شد در امان باشد و آزادانه هر تصمیمی در گوگل بگیرد اما این وضعیت تا زمانی ادامه داشت که گوگل‌پلاس به شهر ارواح تبدیل نشده بود و کاربران نسبت به یکپارچی با یوتیوب شاکی نشده باشند. بیش از یک سال از جدا شدن گوندوترا و گوگل‌پلاس می‌گذرد ولی هنوز دارد درباره سفر بعدیش اطلاع‌رسانی می‌کند. دو همکار بسیار نزدیک وی می‌گویند هنوز عمیقاً دوست دارد در سفر باشد و البته بسیار آرام و آسوده است. یکی از این همکاران می‌گوید: «هنوز برای بازنشستگی بسیار جوان است. او می‌خواهد کاری را انجام بدهد که دیگران نمی‌توانند.»

google-photos-640x360

دیوید بسبریس که به گوندوترا در راه‌اندازی شبکه اجتماعی گوگل کمک کرده بود؛ ریاست گوگل‌پلاس را برعهده گرفت و مدعی شد گوگل وعده کرده است برای طولانی مدت از بخش شبکه اجتماعی حمایت کند. اما تنها شش ماه پس از این ادعا، بردلی هورویتز مدیر اجرایی قدیمی گوگل جایگزین‌اش شد. هورویتز در بدو ورود تغییر رویکرد گوگل روی سرویس‌های عکس و ویدیو را با عنوان « Google Photos and Streams» مطرح کرد و تا مدت‌ها ازش هیچ خبری نبود تا اخیراً که دوباره با یک پست به نام « Streams, Photos, and Sharing» در وبلاگ‌اش خبرهای تازه‌ای درباره گوگل‌پلاس منتشر کرد. در رویکرد جدید، گوگل می‌خواهد موضوع شکست خورده استریم ویدیو را از شبکه‌های اجتماعی مجزا کند و برعکس روی دیگر ویژگی‌های بارز مانند اشتراک‌گذاری عکس متمرکز شود. هورویتز در پست‌اش می‌نویسند: «گوگل‌پلاس می‌خواهد روی انجام چیزی تمرکز کند که هم‌اکنون نیز به خوبی انجام می‌شود: کمک به میلیون‌ها کاربر در سراسر دنیا تا بتوانند با علاقه‌مندی‌شان ارتباط برقرار کنند. هر جنبه از این محصول که تا کنون نتوانسته این کار را انجام دهد، باید بتواند انجام دهد یا بازنشسته شود.»

«مرگ آهسته گوگل‌پلاس به خوبی تصویری از یک شرکت بزرگ فناوری را نشان می‌دهد که وقتی با تهدیدی روبرو می‌گردد، شروع به تلاش می‌کند و بعد در این نوآوری شکست می‌خورد.»

از صحبت‌های مدیر گوگل‌پلاس این‌طور استنباط می‌شود که گوگل در رویکرد جدید به جای تمرکز روی فیس‌بوک و تلاش برای رقابت با او، روی منابعی سرمایه‌گذاری می‌کند که بتوانند برایش محصولات اجتماعی مناسبی مانند برنامه Photos فراهم کنند. این برنامه‌ها می‌توانند مزایای زیادی برای گوگل ایجاد کنند. برایان بلاو، تحلیلگر گارتنر دراین‌باره می‌گوید: «من تصور می‌کنم در این بازه زمانی برای گوگل وجود یک شبکه اجتماعی صرف اهمیت نداشته باشد اما داشتن یک نقطه اتصال به شبکه‌های اجتماعی مهم است.» بسیاری از ما کمی محتاطانه درباره گوگل‌پلاس صحبت می‌کنیم چون پشت‌ سرش شرکتی به نام گوگل قرار دارد. خود گوگل نیز احتیاجی ندارد اعلام کند «گوگل‌پلاس مرده است». شاید چندین سال بعد، یکی از کارمندان گوگل بتواند رازهای دیگری از داستان گوگل‌پلاس را برملا کند.

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

 به گزارش فنافر، چندی پیش مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان در ارتباط با موارد مختلف و جامعی صحبت کردند که در این میان حیطه هنر نیز مورد توجه ایشان بوده است خصوصاً هنر نمایش که این روزها در بیماری شدیدی به سر می برد. قطعاً نقطه نظرات رهبری می‌تواند برای مدیران و هنرمندان بیش از پیش تبیین کند که در چه مسیری باید حرکت کرد و یا در چه جایگاهی قرار داریم. ایشان در صحبت های شان به بخش هایی اشاره داشتند که باید با تامل بیشتری به آن ها توجه داشت. رهبری در صحبت های شان به تاثیر گذاری این هنر اشاره داشتند و خواستار نمایش مفاهیم اسلامی در تئاتر شدند ایشان گفتند: «گروه‌های هنرمند بنشینند واقعاً مفاهیم حقیقی اسلامی را بیان کنند»    

در واقع این که تئاتر هنر وارداتی است و یا از ابتدا در کشور ما وجود داشته است مبحث خود را می طلبد اما مهم آن است که امروز چه شکلی از تئاتر در ایران اسلامی نمایش داده می شود و چه تاثیری بر مخاطبین خود دارد؟ مقام معظم رهبری همواره طی جلسات مختلف با هنرمندان و مدیران فرهنگی دغدغه های خود نسبت به فضای فرهنگی و هنری کشور را ابراز داشته اند. تا جایی که در سال های گذشته شاهد بودیم که ایشان در نامگذاری سال جدید به موارد فرهنگی تاکید خود را مبنی بر توجه میران به فرهنگ و هنر ابراز داشته اند.

از آنجایی که ایشان در دیدار با دانشجویان در مورد فضای تئاتر صحبت کرده اند نشان از آن دارد که این هنر از نظر ایشان با ارزش و دارای جایگاه بوده است و در جایی از صحبت هایشان به تاثیر گذاری این هنر نیز اشاره داشتند و اظهار کردند: « سالها پیش -شاید بیست سال پیش- یک تئاتری اجرا کردند برای ما، مربوط به حضرت ایّوب پیغمبر که طول هم کشید؛ یک ساعت، دو ساعت، طول کشید. بعد که تمام شد، من به آن کارگردان گفتم که من داستان ایّوب را در قرآن، شاید صدبار یا صدها بار تا حالا خوانده‌ام امّا این فهمی را که امشب از ماجرای ایّوب از تئاتر تو فهمیدم، در این مدّت از خواندن قرآن، این فهم را پیدا نکرده بودم. این چیز کمی است؟»

مقام معظم رهبری در پی این تاثیر گذاری در میان دانشجویان جوان به وجه دیگری از شرایط تئاتر انتقاد وارد کردند و گفتند: « متأسّفانه در محیط هنری ما، تئاتر از اوّل هم بد متولّد شده. یعنی تئاتر ما، یا تئاتر لغو بیهوده مثل روحوضی‌های مثلاً این‌جوری بوده، یا تئاتر اعتراضیِ بی‌جهت یعنی بدون سمت‌وسوی درست‌وحسابی بوده؛» ایشان با اعتراض مخالفتی نکردند بلکه به نوع و شیوه این اعتراض ها انتقاد داشتند. در واقع مخاطبین تئاتر اگر طی مدتی مدام به دیدن نمایش های در حال اجرا بروند شاهد آن خواهند بود که کارگردان و نویسنده تلاش دارد با طعنه به شرایطی خاص همچون فتنه و یا شوخی های غیر اخلاقی و جنسیتی موقعیت خود را برای دیده شدن فراهم آورد دارد و اغلب برای تیکه پرانی ها و یا دور شدن تماشاگر از کسالت ناشی از اجرای شان به زدن حرف‌های رکیک پناه می آورند تا بلکه خنده‌ای تلخ را از مخاطب دریافت کنند.

چند وقتی است در صحنه تئاتر شاهد اجرای نمایش‌هایی هستیم که نمی توانند در جذب مخاطب موفق عمل کنند. این نمایش ها تنها برای ارضاء شخصی تولیدکنندگانش به روی صحنه رفته‌ است و یا این که قرار است خالقین آثار در میان دوستان خود با افتخار اعلام کنند که ما همچنان تئاتر کار می کنیم. از طرفی اسفناک‌تر این است که افرادی ضربه‌های ناامید کننده‌ای را با اجرای نمایش‌های ضعیف و بی مایه که در ژست روشنفکری فرو رفته اند بر تفکر مخاطب وارد می‌کنند که با توجه به ادعایی که از جانب آن‌ها شاهد هستیم همخوانی ندارد.

این که چرا شرایط تئاتر به چنین سمتی رفته است و افراد نامدار و شناخته شده که همچنان جوان‌ترها به دلیل اسم و رسم آنها روانه سالن های تئاتر می شوند باید در چنین فضاهای ضعیفی کار کنند به شدت جای سوال و آسیب شناسی دارد که متاسفانه این حوزه یکی از اصلی ترین حلقه های مغفول مانده در عرصه هنرهای نمایشی است.

*عده‌ای که برای دیده شدن غرق می‌شوند

البته متأسفانه این روزها به نظر رسم شده است که برخی برای اینکه روشنفکری خود یا فکر روشن شان را در عرصه تئاتر به نمایش بگذارند ساز مخالف بزنند. در حقیقت این افراد موزیسین هایی در تئاترند که استاد ضد ریتم هستند. این تفکر که اگر در جریان مخالف آب شنا کنی بیشتر دیده می‌شوی یا این که اگر هم شناگر ماهری نیستی بهتر است برای دیده شدن ترجیحاً غرق شوی، در وجود بسیاری رخنه کرده است تا ماندگار بمانند. این افراد همان هایی هستند که در نمایش های شان برای مطرح شدن و جلب توجه عده‌ای با افکار مخدوش که خود را صاحبان اصلی تئاتر می‌دانند طعنه به جریان هایی خاص و مخالف همچون فتنه 88 می‌زنند و در واقع آب به آسیاب دشمن می‌ریزند.

*غفلت مدیران به نفع افراد ضد فرهنگ

کارگردان نمایش خوب «فهرست» که در میان اوضاع تئاتر جزو معدود آثار قابل بحث است. چندی پیش از فریاد صحبت کرد، فریادی‌هایی که طرف‌ مقابلش را به گفتگو دعوت می‌کرد. چگونه با فریاد شرایط گفتگو فراهم می شود؟! چگونه در لابه لای حرف هایی که خط قرمز نظام را در نظر گرفته نشده و حمایت از جریان های غیر متعارف دیده می‌شود می توان به گفت‌وگو نشست؟! او همواره چون گذشته تنها حاشیه ساز بوده است. در سالن اصلی تئاتر شهر کارگردانی نمایشی را به روی صحنه می برد که نه تنها ضعیف است بلکه در کمتر بخشهایی از آن، اثری از هنر نمایش وجود دارد. او تنها به واسطه نامش سالن اصلی تئاتر شهر را اشغال کرده است. در این نمایش  و نمایش های دیگری که در میان غفلت مدیران فرهنگی به روی صحنه می روند شاهد الفاظ رکیک و دور از اخلاقی هستیم که نشستن در سالن را برای خانواد‌ه‌های مومن و مقید مقدور نمی‌سازد. غفلت مدیران باعث شده که کارگردانی هایی از نام شان استفاده کنند و هرچه می‌خواهند بگویند و یا این که هر نمایشی را به روی صحنه ببرند. غفلتی که به نفع افراد ضد فرهنگ تمام شده است.

*آیا تئاتر ملک شخصی‌ فردی است که به هر شکلی افاضه‌ای نظر می‌کنند؟

باید این سوال را از کارگردان‌هایی از این دست پرسید که چرا واقعاً گمان می کنند تئاتر ملک شخصی خودشان است؟! چرا فکر می کنند هر افاضه ای که دارند بیننده باید به آن به چشم یک اثر هنری بنگرد و به سختی از درون آن نمایش، مفهوم پوچ نشأت گرفته از ذهن مخدوش و ضد فرهنگ کارگردان را بفهمد و در نهایت به روی پا بایستد و برای خالق مقلد آن اثر کف بزند. در نهایت هم اگر با گنگی و گیجی، مخاطب ابراز کند که، این چه نمایشی بود؟! یا اینکه بگوید: «من از آن چیزی نفهمیدم،» تنها به کوتاه فکری محکوم می شود و البته بی سوادی.

*هنرمند نماهایی که که باید پنبه از گوش دربیاورند و پرده از چشم بردارند/ مردم هنر انقلاب را می‌خواهند

منتقدان این آثار اگر با معیار دین و اخلاق آن ها را به نقد بکشانند از همان ابتدا گوش‌های شان پر از پنبه می‌شود چرا که از نظر آن ها منتقدی با این معیار از هنر، زیبایی شناسی و خلق اثر هنری دریافتی ندارد. این جا است که باید گفت آن پنبه ها را از گوش ها در بیاورید. این جامعه شبه هنری است که باید پنبه ها را از گوش در بیاورند و پرده را از چشم بردارند تا بدانند که این مردم هنری انقلابی را خواستارند. هنری که نشان از شرایط بومی خود را داشته باشد نه آن که تلاش کند خود را در کنار هنر غربی مطرح سازد.

کدام مردم مخاطبین تئاتر هستند؟!

البته این تعداد اندک هستند که فضای تئاتر را در اختیار خود می‌دانند و ادعا دارند که تئاتر مخاطب ندارد و در شرایطی که آثارشان مخاطب ندارد طلب سالن می‌کنند که البته این خود خواسته به حقی است اما برای کدام تماشاگر؟! تماشاگر محدودی که که برای شما کف می‌زنند یا انبوه تماشاگرانی که پای ضعیف ترین کارهای مذهبی ایستاده اند؟ کدام از این ها مردم و مخاطبین تئاتر هستند؟
اسامی بزرگ در تئاتر تا آنجایی پیش رفته اند و توانسته اند در میان مخاطب نفوذ کنند و به غلط و اشتباه تبدیل به تابو شوند که بیننده با خود می گوید: اگر من از این نمایش چیزی نفهمیدم حتماً به دلیل سواد کم من است وگرنه این کارگردان قطعاً حرف‌هایی زده است که من نفهمیدم. هجمه انتقادها در برابر هرگونه انتقادی از این کارگردان ها آنقدر شدت دارد که بیننده و یا منتقد ترجیح می دهد حرفی نزد تا به یک فرد دم دستی و مخالف محکوم نشود.

*در کدام نمایش انسان انسان را حس ‌می‌کند؟/ مجوز حضور نمایش های به دور از اخلاق زیر امضاء مدیران

مقام معظم رهبری در جایی دیگر از صحبت های شان در دیدار با دانشجویان گفتند: « تئاتر یعنی بازیگری جلو چشم بیننده در صحنه. برخلاف سینما، برخلاف فیلم که فقط روی پرده شما یک چیزی را می‌بینید، اینجا در تئاتر، انسانْ انسانها را حس میکند، حرفشان را از زبان خودشان می‌شنود.» در کدام یک از این نمایش‌ها انسان، انسان را حس می‌کند؟ البته که مدیران فرهنگی برای پاسخ دادن به این سوال باید پیشگام باشند چرا که مجوز حضور نمایش هایی که از استاندارد های اخلاقی و نمایشی دور هستند توسط آن ها صادر شده است.

متاسفانه دردآور این است که این افراد تئاتر را زمین شخصی برای عرض اندام استفراغ های روشنفکرانه خود می‌دانند. هر چه بیشتر به نوعی حرف بزنند که کسی متوجه نشود یعنی آنها افراد عمیق تری هستند. صحنه نمایش و فضای تئاتر ارثیه شخصی هیچ فردی نیست که هر گونه که به نظرشان درست است افکار مخدوش و ضد فرهنگ خود را بالا بیاورد و به گونه ای رفتار کنند که هیچ فردی وارد فضای نقد نشود.

*عده‌ای که به اشتباه فکر می‌کنند تئاتر حتماً زبان ابهام و راز آلود است

مقام معظم رهبری در جایی دیگر نیز در این دیدار در ارتباط با هنر نمایش و اجرای نمایش هایی که در ظاهر نشان از حرف های خاص، شبه روشنفکر و ابهام دارند گفتند: «خیال می‌کنند که تئاتر حتماً بایستی زبان ابهام و سمبلیک و رازآلود داشته باشد که چنین چیزی نیست.».  این هم جزو واضح‌ترین مسائلی است که می توان به آن اشاره داشت. برخی از کارگردان های امروز تئاتر بدیهی ترین مسائل را تشخیص نمی‌دهند. آنها تنها به دنبال خاص بودن هستند و با نگاه خوش بینانه اگر به دنبال تجربه هم هستند باید گفت صحنه های عمومی جایی برای امتحان پس دادن نیست.تئاتر برای همه است و سال ها است که همین افراد شعار «تئاتر برای همه» را با نمایش هایی که مثلاً قرار است رازآلود و خاص باشد زمین گذاشته اند. به حق که درست است تئاتر حتماً زبان ابهام و سمبلیک و رازآلود نیست و ذکر این نکته نباید برای فرصت طلبان به مفهوم نمایش‌های سطحی برداشت شود.

فارس

  • مصطفی ایمانی
  • ۰
  • ۰

دانشگاه هیولاها
«پیکسار» نام آشنایی در سینمای جهان است و حتما نام آن را به عنوان سازنده انیمیشن‌های «داستان اسباب‌بازی»، «کمپانی و دانشگاه هیولاها»، «نمو» دیده‌اید ولی نکات جالبی هست که باید درباره این کمپانی بدانید.

انیمیشن «داستان اسباب بازی» (۱۹۹۵) تنها یک فیلم موفق ساده نبود، بلکه ویژگی­‌های منحصر به فرد دیگری هم داشت. اولین فیلم بلندی که به صورت کامل توسط گرافیک کامپیوتری تولید شد و پرفروش‌ترین فیلم سال لقب گرفت و از همه مهم­تر محصولی که نام «پیکسار» را بر سر زبان­‌ها انداخت.

سطح استاندارد «پیکسار» از «داستان اسباب بازی» (۱۹۹۵) تا «درون بیرون» (۲۰۱۵) و در طی بیست سال به بالاترین سطح خود رسیده است. کیفیتی که با پرهیز از استفاده از شخصیت های کم ارزش و شوخی های دم دستی حاصل شده است. تمام ۱۵ انیمیشن بلند آنها - دست کم بدون احتساب فیلم «ماشین‌ها ۲» توانسته است با مخاطبان خود یعنی کودکان و البته بزرگترهایی که کودک درونشان زنده است در سطحی عمیق ارتباط برقرار کند و آنها را به خنده و گریه بیاندازد.

داستان اسباب بازی

اما حقایق بامزه ای درباره این کمپانی و آدم‌هایش وجود دارد که کمتر کسی می‌داند و آنها را با هم در دو قسمت مرور می کنیم:

۱- نقطه شروع پیکسار با جرج لوکاس بود، نه استیو جابز

اغلب افراد استیو جابز، مدیر عامل فقید اپل را بنیان گذار و مسئول جان بخشی پیکسار در دنیای فیلمسازی می دانند. شاید از بعضی نقطه نظرها اینطور به نظر برسد، ولی حقیقت آن است که او اولین کسی نبود که با  اِد کاتمال، جان لستر و سایر رویاپردازان این سفر را شروع کرد.

جرج لوکاس

این امتیاز به جرج لوکاس - خالق جنگ ستارگان - و استودیوی فیلمسازی او یعنی لوکاس فیلم می رسد. لوکاس با استخدام دکتر «اِد کاتمال» استاد علوم کامپیوتر انستیتو تکنولوژی نیویورک و تیم تحقیقاتی او به عنوان گروه جلوه های ویژه و نورپردازی صنعتی قدم اول را برداشت. این تیم که بعدها هسته اولیه پیکسار را تشکیل دادند مسئول کار روی پروژه هایی چون سکانس تبدیل شیشه های رنگی کلیسا به یک شوالیه در فیلم «شرلوک هلمز جوان» (۱۹۸۵) و یا نمونه مشهورتر آن سکانس پیدایش در فیلم Star Trek II: The wrath of Khan در سال ۱۹۸۲ بودند.

شرلوک هلمز جوان

سال ۱۹۸۶ جرج لوکاس که درگیر یک طلاق پر سر و صدا و پرخرج شده بود تصمیم به فروش این بخش که با نام «گروه کامپیوتر و گرافیک» شناخته می شدند گرفت و استیو جابز هم که در آن زمان در پی اختلافات شدید با هیات مدیره اپل از آنجا اخراج شده بود با پرداخت ۵ میلیون دلار به لوکاس فیلم و ۵ میلیون دلار سرمایه ­گذاری این بخش را به مالکیت خود درآورد.

پیکسار

نام پیکسار که در اصل نام یکی از محصولات سخت افزاری این گروه بود از Pixer نشات گرفته است. کلمه اسپانیایی اختراعی گروهی از لاتین تباران کمپانی به معنی تصویرسازی. بعد برای اینکه بیشتر حال و هوای تکنولوژیک داشته باشد - بر وزن کلمه رادار - به پیکسار تغییر یافت. و در نهایت این داستان ادامه پیدا کرد و شد آن چه شد.

۲- در ابتدا قرار بود Tinny شخصیت اسباب بازی فیلم کوتاه Tin Toy ستاره فیلم داستان اسباب بازی  (Toy Story)باشد

در سال­ های ابتدایی تمرکز پیکسار روی ساخت تصاویر گرافیکی کامپیوتری برای ارگان­‌های دولتی و شرکت های پزشکی بود اما این استراتژی نتیجه ای جز ضرر های پی در پی برای جابز نداشت و او مجبور بود برای سرپا نگه داشتن کمپانی به طور مداوم از جیب خودش خرج کند.

اما پروژه فرعی دیگری مسیر کمپانی را به طور کامل عوض کرد. جان لستر، جوان خلاق گروه و تیمش با ساخت انیمیشن کوتاه «Tin Toy» در سال ۱۹۸۸ جایزه اسکار بهترین فیلم کوتاه انیمیشن را برای کمپانی به ارمغان آورد. موفقیت این انیمیشن و سایر فیلم های کوتاه آنها همچون Luxo Jr که چراغ مطالعه معروف پیکسار در آن بازی می کرد در نهایت به مذاکره و همکاری با دیزنی برای ساخت یک فیلم بلند انیمیشن با نام آزمایشی «داستان اسباب بازی» ختم شد.

تین توی

در فیلمنامه اولیه قرار بود شخصیت Tinny - عروسک کوکی کوچک فیلم Tin Toy - ستاره فیلم باشد که به عنوان کادوی تولد به پسربچه ای داده می شود و مورد حسادت عروسک سخنگوی دیگری قرار می گیرد.

بعد قرار شد «تینی» شبیه به عروسک های G.I. Joe  - عروسک محبوب دوران کودکی لستر- در بیاید ولی در نهایت به شکل یک کاپیتان فضانورد به نام Buzz Lightyear یا «باز سال نوری» در آمد. عروسک سخنگو هم به شکل یک کابوی ساخته شد که بر اساس نام Woody Strode -بازیگر آفریقایی تبار فیلم های وسترن- «وودی» نام گرفت تا تفاوت فاحش این دو شخصیت به افزایش تنش بین آنها کمک کند.

بازیگر وسترن

۳- ایده ۴ فیلم پیکسار تنها در یک وعده ناهار

بعد از اتمام هیاهوی نمایش فیلم «داستان اسباب بازی» جان لستر به همراه گروهی از نویسندگان خود برای صرف ناهار در کافهHidden City در پوینت ریچموند کالیفرنیا دور هم جمع شدند. ملاقاتی که به یکی از مهمترین لحظه های تاریخ پیکسار تبدیل شد.

در تابستان سال ۱۹۹۴ جان لستر، آندرو استانتون، جو رنفت و پیت داکتر در یک ملاقات نهار سعی در جواب دادن به یک یک پرسش بزرگ داشتند: حالا پیکسار چه چیزی باید بسازد؟

در یک ساعت بعدی بحث ها و طرح زدن های آنها روی دستمال کاغذی های کافه به خلق ایده اولیه و شخصیت های ۴ فیلم فوق العاده بعدی آن ها منجر شد. زندگی یک حشره (۱۹۹۸)، کمپانی هیولاها (۲۰۰۱)، در جستجوی نمو (۲۰۰۳) و  Wall-E (در سال ۲۰۰۸).

استانتون بعدها در مصاحبه ای راجع به این ملاقات ناهار افسانه ای که در نهایت به فروشی ۲.۵ میلیارد دلاری منتهی شد گفت: در آن لحظه که ما چهار نفر دور میز بودیم اتفاق خاصی در حال رخ دادن بود. ما از وجود یکدیگر بهترین هایمان را بیرون می کشیدیم.

داستان این ملاقات که به ۱۵ نامزدی و ۳ جایزه اسکار منتهی شد حتی به تیزر فیلم Wall-E راه یافت و همچنین پیکسار در سکانسی در فیلم کمپانی هیولاها قدردانی خود از کافه محل ملاقات را به تصویر کشید.

۴- «داستان اسباب بازی ۲» قرار بود به صورت نمایش خانگی ساخته شود و «داستان اسباب بازی ۳» تقریبا توسط استودیوی دیگری در حال ساخته شدن بود

موفقیت چشمگیر «داستان اسباب بازی ۱» پیکسار را از یک گروه کوچک به یک استودیوی بزرگ فیلمسازی تبدیل کرد. بعد از این فیلم آنها به سراغ پروژه «زندگی یک حشره» رفتند. اما دیزنی تمایل داشت با توجه به موج موفقیتی که وجود داشت دنباله هایی برای آن ساخته شود.

داستان اسباب بازی

پیکسار به شدت روی زندگی یک حشره متمرکز بود و امکان ساخت یک نسخه سینمایی برای دنباله داستان اسباب بازی بسیار بعید می نمود. برای همین دیزنی تصمیم گرفت که «داستان اسباب بازی ۲» به صورت ویدیویی و مستقیما برای توزیع در شبکه نمایش خانگی ساخته شود.

نسخه های اولیه نتوانست استانداردهای بالای جان لستر را تامین کند و تنها ۸ ماه به پایان مهلت تحویل کار به دیزنی گروه آن را به دور انداخته و کار را از نو آغاز کردند.

دیزنی چنان تحت تاثیر نسخه اصلاح شده قرار گرفت که تصمیم گرفت آن را به صورت سینمایی نمایش دهد. «داستان اسباب بازی ۲» بیش از ۱۲۰ میلیون دلار از نسخه اولیه خود بیشتر فروخت.

سال ها بعد و با اوج گیری اختلافات، پیکسار تصمیم به جدایی از دیزنی گرفت. با توجه به اینکه دیزنی مالک حق استفاده از شخصیت ها بود مایکل آیزنر مدیر عامل وقت دیزنی گروهی به نام Circle۷ را تشکیل داد و آنها را مامور ساخت تا قسمت سوم «داستان اسباب بازی» و دنباله «کمپانی هیولاها» و «در جستجوی نمو» را بسازند.

در نهایت با تغییرات مدیریتی در دیزنی، دو کمپانی به اختلافات خود پایان دادند و پیکسار به دیزنی ملحق شد و اِد کاتمال و جان لستر مسئول بخش انیمشن کمپانی دیزنی شدند. جای تعجب نیست که Circle۷ بلافاصله تعطیل و نسخه «داستان اسباب بازی ۳» آنها که گویا داستان آن در تایوان و میان گروه های خلافکار آنجا می گذشت هرگز ساخته نشد.

۵- پیکسار برای تبلیغ فیلم «دانشگاه هیولاها» (۲۰۱۳)  یک سایت کامل اینترنتی به نام دانشگاه هیولاها راه اندازی کرد

یکی از ویژگی های منحصر به فرد پیکسار کمال گرایی بی حد و دقت عجیب آنها به جزییات است. یک نمونه آن مدل تبلیغات آنها برای فیلم های در راه است.

سایت دانشگاه هیولاها

در سال ۲۰۱۲ پیکسار برای تبلیغ «دانشگاه هیولاها» که در تابستان سال بعد اکران می شد اقدام به راه اندازی یک سایت کرد؛ سایتی با امکانات کامل یک سایت دانشگاهی همچون: پذیرش دانشجو، دوره های آکادمیک، اساتید و هیئت علمی دانشکده ها و حتی اطلاعات مربوط به زندگی دانشجویی و خوابگاه ها.

در این وب سایت شما می توانید برای رشته تاریخ هیولاها در دانشکده علوم هیولایی ثبت نام کنید و یا در دوره های مخفی و نامرئی شدن و یا نحوه درآوردن صداهای ته حلقی در دانشکده ترس شرکت کنید.

همچنین اطلاعات مربوط به تیم فوتبال دانشگاه، انجمن های مختلف و رویدادهای پیش رو در دسترس شماست.

آن ها حتی بخش ویژه ای طراحی کرده اند که دانشجویان می توانند برای دریافت کارت های دانشجویی اقدام کنند. در اطلاعیه جدیدی آمده است که دانشجویان به زودی می توانند شناسه و رمز عبور خود را دریافت کنند و این یعنی اتفاقات هیجان انگیزتری در راه است.

خبرگزاری مهر

  • مصطفی ایمانی